متن حاضر خلاصه ی کتاب دغدغه های فرهنگی است که توسط انتشارات صحبا به چاپ رسیده و دوست عزیز ما آقای حسینی به تلخیص آن پرداخته.امیدوارم این یادداشت شما را با دغدغه های فرهنگی مقام معظم رهبری بیش از پیش آشنا کند.
این کتاب شرح مزجی(ترکیب شرح همره با متن اصلی) یکی از سخنرانی های معظم له در سال 83 است به وسیله دیگر بیانات ایشان.

فصل اول:طرح دغدغه :
اللهم سدد السنتنا بالصواب والحکمه
مجموعه ی حاضر (قشر فرهنگی جبهه خودی چه خصوصی چه دولتی) بخش مهمی از 313 نفر بدر روزگار هستند
در مواجهه دو نیروی حق و باطل بقای هر نیرو نشان دهنده حقانیت آن است زیرا که سنت هایر عالم به کمک او میشتابند
بنده از اوضاع سیاسی و اقتصادی دغدغه ندارم اما در عرصه فرهنگ بنده به معنای واقعی کلمه احساس نگرانی می کنم وحقیقتا دغدغه دارم این دغدغه از آن دغدغه هایی است که آدمی گاهی ممکن است نصف شب هم از خواب بیدار شود و به درگاه پروردگار تضرع کند من چنین دغدغه ای دارم البته در سخنرانی ها از این دغدغه با مردم نخواهم گفت اما نمی شود که به شما نگویم این دغدغه شبیه دغدغه در میدان جنگ است
درست است که مقوله فرهنگ در موارد بسیاری شامل رفتارها هم میشود لیکن اساس و ریشه فرهنگ عبارت است از عقیده و برداشت و تلقی هر انسانی از واقعیات و حقایق عالم و نیز خلقیات فردی و خلقیات اجتماعی و ملی
مراد ما از فرهنگ همان ذهنیت هاست که به افراد جهت می دهد (مثل ذهنیت بسیجی در میدان نبرد و اعتقاد به راه ومسیر خود )که این فرهنگ + استعداد ها و امکانات (نیروی بسیجی و امکاناتش) رفتار های او را سامان می دهد برای همین مداد العلما برتر از دما الشهداست چون علما باعث ایجاد نرم افزار فرهنگ در سخت افزار جسم انسان می شود
من کار فرهنگی را با هیچ کار دیگر و با هیچ سازندگی و بنای دیگر قابل مقایسه نمی دانم
واقعا امروز کار فرهنگی کشور زمین افتاده است
کار فرهنگی را باید به خبره این کار سپرد هرکسی نباید وارد شود(پس باید در کار فرهنگی خبره شد)
بقیه در ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
چند روز قبل دعوت شدم تا در جمع فعالان فرهنگی شهرستان نورآباد ممسنی کارگاهی داشته باشیم درباره فعالیت فرهنگی در فضای مجازی و به طور خاص وبلاگ نویسی.
به جز این کارگاه چند کارگاه دیگر هم قرار بود برگزار شود  که همه موضوع فرهنگی داشتند. مثل مدیرت فرهنگی، درباره اعتیاد،بحران جمعیتی،  عرفان های کاذب و... که البته برخی از این سخنرانان از چهره های شناخته شده سیاسی جبهه خاصی بودند.
سالنی از اداره .... شهرستان گرفته شده بود تا همایش و کارگاه ها در آن برگزار شود. برای این در اختیار گذاشتن سالن حتی قرار داد هم نوشته شده بود.
چند روز قبل از  برگزاری همایش ناگهان اعلام شد سالن برقش قطع است و برگزاری  همایش در این سالن منتفی است. این در حالی بود که برقش قبلا چک شده بود و ...
چه درد سرتان بدهم بعد از کشیده شدن پای امام جمعه شهرستان برای وساطت به میان و بزن و ببند و بگیر و ببر و بیار بدو و ... در نهایت ریس اداره .... شهرستان تیر خلاص را زد که شرمنده! من از طرف مدیر کل .... استان تهدید شده ام که اگر به این همایش سالن یدهم حکم ریاستم ملغی میشود.

و من در این میان 
به این نمی اندیشیدم که آیا واقعا بحث های سیاسی آنقدر ارزش دارد که ما فعالیت های فرهنگی را در سال جهاد فرهنگی تعطیل کنیم یانه؟
و به این هم نمی اندیشیدم که واقعا چقدر خشک فکری و جمود و بی ظرفیتی باید باشد که به جبهه سیاسی مقابل اجازه سخنرانی فرهنگی هم ندهی ؟(البته خود بنده نه چهره سرشناسم و نه چهره سیاسی)
و به این هم نمی اندیشیدم که چرا باید دغدغه های یک مدیر کل استانی اینقدر حقیر و سطحی و سیاسی باشد؟
ولی من به این می اندیشیدم که واقعا یک مدیر کل استانی آنقدر بیکار است که انرژی و وقتش را صرف پیگیری تعطیلی یک همایش فرهنگی در یک شهرستان کند ؟
بگذریم.
در نهایت کارگاه ها در مسجدی از شهرستان برگزار شد.
کاش مدیران ما توجه میکردند که مدیر که گاهی هم رییس نامیده میشود گاه گاهی هم مسول نامیده میشود و مسول کسی است که مورد سوال هست و خواهد بود و پناه بر خدا آنگاه که سوال کنند خود خدا باشد.
 وبلاگی برای رشد اعتقادی و اخلاقی
	وبلاگی برای رشد اعتقادی و اخلاقی