🔸 استاد علی صفایی حائری

نباید گرو موقعیت‏‌ها بود که اگر با فلانى باشم بهتر خواهم بود. اگر با فلانى ازدواج کنم، به من رشد مى‏‌دهد و از این حرف‌‏ها... چون هیچ کسى نمى‌‏تواند به تو رشد بدهد. این تو هستى که در هر موقعیتى مى‏‌توانى رشد کنى و یا خسارت ببینى.

گیرم تو در کنار رسول باشى و یا همراه فاطمه، این درست که اینجا زمینه بهتر است، ولى این هم هست که تکلیف بیشترى از تو مى‏‌خواهند.

در هر حال این زمینه‌‏ها مهم نیستند، وضعیتى که تو مى‌گیرى و اطاعتى که تو خواهى داشت، تو را بالا می‌برد و یا پایین مى‏‌آورد.

البته این حرف‌‏ها بر ما که با چیزهاى دیگر مأنوس بودیم، سنگینى مى‏ کند. ما دوست داریم با فلانى باشیم و در فلان جا زندگى کنیم و اسمش را هم مى‏‌گذاریم خدا و رشد، غافل از آنکه رشد ما در گرو همین اطاعت و تقوى، همین عبودیت است؛ یعنى اینکه در هر موقعیتى تکلیفمان را بیاوریم و اسیر موقعیت‌‏هاى خوب و یا بد نباشیم‏.

📚 صراط، ص ۱۵۰


Tag's: رشد ,عین صاد ,استاد علی صفائی حائری ,صراط

 

هنگامی که عامل حرکت ما وظیفه بود، باید عمل به وظیفه ما را ارضا کند و فشاری باقی نماند
اگر با عمل به وظیفه ارضا نشدیم و ضعف اعصاب گرفتیم این نشانه آن نکته است که انگیزه ماچیز دیگری بوده


Tag's: استاد علی صفایی ,عین صاد ,مسئولیت ,سازندگی


 حدود سال هاى 45 بود. من در صحن نو در يكى از مقبره ها درسى داشتم كه حدود ساعت ده با يك استاد خصوصى  
مى خواندم. من روبه روى مقبره كنار ميله هايى كه بر سر قبرها مى گذاشتند، نشسته و منتظر بودم تا استاد بيايد و درسم را بگويد.
 
آن طرف تر هم چند نفر از ... و مقبره چى ها نشسته بودند و كنار آفتاب گرم و مطبوع صحبت شان گرم و سرد و گم  
بود. در اين اثنا يك نفر پيرمرد آمد كه من اسمش را شنيده بودم و مى گفتند خيلى حراف و متلك پران و خوش مزه است.
 
از راه كه آمد مقبره چى ها برايش بلند شدند و او هم كنارشان نشست و فاتحه اى خواند و بعد شروع كرد به ديد زدن اطراف.
 
 و با آن كتاب،  نگاهش كه به من افتاد با آن قيافه و با آن سن(حدودا ۱۵ ساله )
چشم هايش را جمع كرد و دقت كرد و با تحقير از مقبره چى ها پرسيد: اين ديگه كيه؟
يكى از آن ها كه من را مى شناخت و پدرم را هم مى شناخت، معرفى ام كرد و او با آشنايى نخوت زده اى رو به من كرد و گفت:
تو كه پدرت روشن فكر بود، چرا گذاشت آخوند بشى؟

 مقبره چى ها گوش بودند و بعضى هاشان لبخند مى زدند و پيرمرد هم رويى ترش مى كرد، سينه اى صاف مى كرد  و منتظر جواب بود.

من هم خيلى آرام و بى توجه، مقدارى نگاهش كردم و بعد با  نيشخندى از او پرسيدم: مگر آخوندى چه عيبى داره؟ من اين سؤال را مطرح كردم تا حرف هايش را بزند و شكمش را خالى كند. و او  
هم منتظر همين فرصت بود. ماشينش را روشن كرد و گاز داد كه  اى بابا! اين كه ديگه مثل كفر ابليس مى مونه، حالا از من مى پرسى چه عيبى داره؟

 و شروع كرد كه شبش اين طور است و روزش اين طور و درسش اين طور و بحثش اين طور، طلبه گى اش فلان  
و روضه خوانى اش بهمان و تبليغش بيسار و آقاييش چنين و مرجعيتش چنان و به قدرى مسلط بود كه براى من هم تعجب مى آورد و بعد فهميدم قبلا آخوند بوده و بيرون آمده و اين تسلطش از همان جا آب مى خورد و در نتيجه تعجبم رفت.

آن روز در من حال عجيبى گذاشته بودند. او با طنز و شوخى و مسخره  
حرف هايش را خوب قالب مى كرد و شرح مى داد و از حضار تحسين مى طلبيد و از من هم تسليم.

 
اما من داشتم با مورچه ها ور مى رفتم و بى اعتنا به تمام خوش مزگى هايش، گنجشك ها را نگاه مى كردم و اطراف را
مى پاييدم و اصلا به او نگاه هم نمى كردم. و او كه مى ديد مخاطبش اين طور خود سر و بازيگوش و بى اعتنا است، به ديگران مى پرداخت و از آن ها تصديق مى خواست و عاقبت نگاهش در  
چشم من افتاد و كنجكاو شد كه حالم را بررسى كند.

نگاه من تيز و مسخره بود. خيلى آرام گفتم:
شما خوب بود از من مى پرسيديد كه  براى چه آخوند شده ام، اگر مى گفتم نون و آب و شب و روز و فلان و بهمان، خوب، راهنماييم مى كرديد كه آقابفرماييد اون  طرف اين در بسته است و بازم كه بشه اين خبرها نيست. بايد شب چه طور بخوابى و روز چه طور راه برى و.... و  
صيغه از بر بكنى و شروع كردم حرف هايى را كه زده بود با مسخره گى قطار كردند.

او كلافه شده بود و سرفه مى كرد و گردنش را مى خواراند و آخر  طاقتش طاق شد و گفت: بفرماييد شما [...] آقا مى خواهيد چه كار  كنيد چرا آخوند شده ايد؟  

من هم با بى پروايى تندى كه از چنان بچه ى آرامى بعيد مى نمود،  
گفتم: من آخوند شدم تا يك مشت آدم احمق مثل تو كه هنوز به نون و آب و لاى پا و شكمشون فكر مى كنند بيارم بالا ـ و ساكت  شدم ـ. و او بيچاره داشت سر مى خورد و مى گفت توى بچه مى خواهى منو بالا بيارى؟! اين همه آخوند هست. هرجا نگاه مى كنى خدا بده بركت.  

و من با صلابت ماتم گرفته اى گفتم: اگر يكى غربال بزرگ بذارند توى اين مدرسه و اين آخوندها را كه تو مى گى بريزن توش چه قدرشون سالم مى مونن؟
 
و او كه از آخوندها چيزهايى مى دانست به آرامى طنزآلودى گفت:  
پنج نفر.

گفتم: خر مصب پنج تا براى اين جمعيت قم اين استان مركزى، اين ايران بسه تا برسه بقيه ى جاها؟  
و بعد گفتم: من آمده ام كه ششمى آن پنج تا بشوم و تو هم بايد هفتمى آن ها باشى و پسرت هم و استعدادهايى كه مى شناسى به  ترتيب بايد اين نياز را برآورند و اين احتياج را جواب گو باشند، نه اين كه از گود بيايى بيرون و كنارى بنشينى و تو آفتاب گردنت را  بخوارانى و همه را تخطئه كنى و شب و روز آن ها را به چوب بگيرى و من را هم بيرون بفرستى و شروع كردم همان حرف هايى  كه قبلا نوشتم برايش شرح دادم و آرامش كردم...
 
جزوه روحانيت، صص 64 ـ 66
#علی_صفایی_حائری


Tag's: جزوه روحانيت ,علی صفایی حائری ,عین صاد


سالهای دهه 60، کتابهای کم حجمی می دیدم به نویسندگی "عین . صاد" که برایم خیلی جالب می آمد. من که نه سن و سال چندان و تحصیلاتی نداشتم، چند بار کتابها را تورق کردم. خوشم می آمد بخوانم ولی نمی فهمیدم! ولی نمی دانم چرا از سبک و قلمش خوشم می آمد.

سالهای 74 یا 75 بود که در خانه یکی از دوستان روحانی ام در قم مهمان بودیم. دم ظهر که شد، بی مقدمه گفت: "میگم ناهار بریم خونه حاج آقا صفایی."
با تعجب پرسیدم حاج آقا صفایی کیه که می خواهید سرزده بریم خونه اش اون هم وقت ناهار. که خندید و گفت: "عین صاد دیگه"
تا این را گفت، با تعجب گفتم: "همون نویسنده معروف؟" که گفت آره.

کوچه پس کوچه های قم را پشت سر گذاشتیم تا به خانه ای رسیدیم که در آن باز بود. تا آن لحظه اضطراب داشتم که داریم سرزده می رویم خانه ایشان.
از در که وارد شدیم، دیدم چند روحانی دور یک نفر را گرفته اند و او به همه پاسخ می دهد.
وارد که شدیم، خیلی محترم و خوش رو برخاست، سلام و احوالپرسی و روبوسی کرد. تا رفیقم گفت: حاج آقا ناهار چی دارید؟ زدم به پهلویش که دیگه اینقدر پر رو نباش.
حاجی خندید و گفت: "نمی دونم، برو ببین توی یخچال چی داریم، ردیف کن ما هم بخوریم."

خیلی برایم جذاب و جالب آمد. از آن روز به بعد، هر بار که میرفتیم قم، اصلا گیر می دادم ناهار برویم خانه حاج آقا صفایی. آن قدر برایم شیرین بود که خودم گیر می دادم: "حاج آقا ناهار چی دارید؟" و او با خنده بگوید: "شیکمو، خودت برو سر یخچال اگه چیزی خوردنی بود واسه ما هم بیار."

آدمهای مهمی بیشتر از مسئولین فرهنگی خدمت ایشان می رسیدند ولی جالبی اش این بود که بین ما و آنها هیچ تفاوتی قائل نمی شد. وقتی در اتاق پای حرفهایش می نشستیم، اصلا نمی شد تفاوتی بین حاضران دید. همه را یک جور عزت و احترام می گذاشت.

یکی از خصلتهای بارز ایشان که خیلی برایم ارزشمند آمد، این بود که از مُریدبازی گریزان بود و جمله معروفش همیشه این بود که "مُرید، یعنی خر! وقتی کسی مرید دیگری می شود، خر او شده و اشتباهات او را هم می پذیرد"

و جالب تر و البته بسیار خنده دارتر وقتی بود که مثلا یکی از مسئولین مملکتی در محضر ایشان بود. جدا از اینکه ایشان هم باید مثل ما ناهار را "یخچال پاک کن" می خورد، باید وسط همه با ایشان حرفهایش را می زد.

یک بار که برخی حضرات در محضر ایشان خیلی برایش کلاس گذاشتند و هی با استاد استاد گفتن ایشان را آزار دادند، یکی دو حرکت عجیب و خنده دار کرد و گفت: "هی گفتید استاد استاد، داشت یه جوریم می شد!"
و آن شد که آنها هم از تکبر خود پایین آمدند.

این که خود ایشان کلی جبهه بوده و پسرش محمد در جبهه به شهادت رسیده بود، برایم کافی بود تا به حرفهای پوچی که بدخواهان پشت سرش می زدند، اهمیت ندهم.

آیت الله شیخ علی صفائی حائری که متاسفانه توفیق بهره وری فهمی و علمی از ایشان را نداشتم و فقط دوستش داشتم و دلتنگش شده ام، 22 تیر 1378 هنگام عزیمت به مشهد مقدس برای زیارت حضرت امام رضا (ع) در تصادف، جان به جان آفرین تسلیم کرد.
روحش شاد
 
تیر 1396
حمید داودآبادی


Tag's: حمید داودآبادی ,استاد علی صفایی ,عین صاد

👆کلیپ ویژه
بازیهای نفس
با صدای مرحوم استاد علی صفایی


به یکی از دردهای مهم ما اشاره میکنه؛
عافیت طلبی

کلیپ رو گوش کنیم و بعد ببینیم با خودمون چند،چندیم؟؟

 

 

دانلود


Tag's: دانلود ,عافیت طلبی ,بازی های نفس ,استاد علی صفایی

✅ شرح کتاب رشد 23   

🔶 نظرى كلّى به سوره‏ عصر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
وَ الْعَصْرِ
إِنَّ الإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ
إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ

1️⃣ سوگند و قسم به عصر، دليل مقدس بودن زمانه است.
زمانه عامل خسارت نيست.

2️⃣ الف و لام‏، به معنى كل است و هر عصر را شامل مى‏ شود،
چه در زندگى فردى و چه در دوره ‏هاى اجتماعى و تاريخى؛
يعنى قسم به تمام دوره ‏ها كه انسان در خسارت است.
چرا؟
چون در برابر آنچه از دست داده چيزى به دست نياورده است❗️

3️⃣ با كلمه‏ «لفى خُسرٍ»، به سرمايه ‏ها و بازارها و خريدارها و خسارت انسان اشاره شده،
خواه اين خسارت به خاطر ركود سرمايه‏ ها و يا اسراف در سرمايه‏ ها باشد؛
ركودى كه به خاطر جهل به سرمايه‏ ها و يا جهل به نيازها است و اسرافى كه به خاطر جهل به خريدارها و بازارهاست.
كسى كه بازار محدودى را جولانگاه استعدادهاى عظيم خود كرده
و كسى كه با خريدارهاى لخت و بى ‏مايه سودا نموده، ورشكست مى ‏شود.
همان ‏طور كه جهل به مقدار سرمايه و جهل به نيازهاى بزرگ، به راكد ماندن سرمايه ‏ها مى ‏انجامد، در نتيجه به خسارت.

4️⃣ «إِلّا»، راه نجات از خسارت را نشان مى ‏دهد.
در دو مرحله و با دو عامل،
يكى عامل ايمان و يكى عامل مؤمن.

5️⃣ «آمَنُوا»، بدون متعلق آمده و اين ايمان سه اثر دارد:
يكى عمل و ديگرى استقامت و ديگرى سازندگى همكار و كار و استقامت در كار.

6️⃣ «عَمِلُوا الصّالِحاتِ»، اين هر سه را مى ‏تواند شامل بشود.

در اين سوره رابطه بين ايمان و عمل مشخص شده است؛
ايمان است كه عمل را مى ‏آفريند و اين عمل است كه ايمان را نيرومندتر مى‏ سازد، همانند ريشه و برگ.
اين ريشه است كه برگ ‏ها را مى‏ روياند و اين برگ‏ها هستند كه ريشه را غذا مى ‏دهند و نفس مى ‏دهند و رشد مى‏ دهند تا حدى كه با مسدود شدن سوراخ‏ هايشان ريشه مى ‏خشكد.

7️⃣ «تَواصَوْا بِالْحَقّ»، به نقش مؤمن اشاره دارد و تغيير سياق و سبك‏ به همين خاطر مى ‏تواند باشد.

8️⃣ «حَقّ»، اينكه حق چيست، گفت ‏و گو زياد است و خلاصه آنچه با قانون‏ هاى حاكم بر هستى و حاكم بر انسان هماهنگ و مطابق باشد و به رشد اينها بينجامد، حق است.

حق ثابتى است كه ثبات مى‏ دهد.

9️⃣ صبر «وَ تَواصَوا بِالصَّبْرِ».

🍃 در يك سوره اين همه بار نهفته، آن هم با آن آغاز و اين روابط و اين همه دقت و اين همه زييايى.
اگر ما خودمان بخواهيم اين گونه مطالب را بگوييم چگونه شروع مى‏ كنيم و چگونه به انجام مى ‏رسانيم.
آيا اين گونه مى ‏توانيم از اعجاز قرآن و عظمت آن چيزى لمس كنيم؟
آيا با اين مقايسه ‏ها زودتر به اعجاز و برترى قرآن نمى ‏رسيم؟

#کتاب_رشد صص 59 - 60
#استاد_صفایی


Tag's: سوره عصر ,استاد صفایی ,عین صاد ,کتاب رشد 23

اول خودسازی بعد دیگر سازی .
اگر چنین نباشی ، مبارزه در دراز مدت دچار آفات عظیمی می شود.
یا خلق بت تو میشود یا تو خودت را بت خلق میکنی.

#علی_صفایی


Tag's: استاد علی صفایی ,عین صاد ,ع ص ,خودسازی

 مرحوم صفایی نقل میکنه:


يكى از دوستان بزرگوار كه از جمع بنى هندل درخشيده بودند و مردانگى را آبرودار بودند، هميشه براى من آموزنده بوده است.

او پس از مرگ تصادفى دوستش، مى‏خواست كه زندگى آن‏ها را بچرخاند و می خواست كه با عزت آن‏ها را حمايت نمايد.

پس از مراسم با شكستگى و شرمندگى به خانواده‏ى مصيبت زده‏ى دوستش ابراز داشت كه مى‏خواهم به شما چيزى بگويم و ناچارم از شما چيزى بخواهم.

فلانى مبالغ زيادى به من وام داده بود و حتى از من سند و شاهدى هم نگرفته بود و حالا كه رفته بار من سنگين شده و در برابر وارث او وامدارم.

خواهش می کنم كه مرا مراعات كنيد و به اقساط ماهيانه از من بگيريد؛ چون گرفتارم و توان پرداخت يك‏جا را ندارم.

آن خانواده با عزت و حتى غرور، اين ماهيانه را به خيال مطالبه دريافت كرد و تا آخر از راز كار واقف نشد. اين‏گونه نوشيدن رنج‏ها و تلخى‏ها است كه تماميت مردانگى را به فتوت و جوان‏مردى پيوند میزند.

 

 


Tag's: استاد علی صفایی ,عین صاد ,مردانگی
 

هر بلاء دو نعمت را داراست :

1. نشان دادن ضعف ها
2. رهانیدن از اسارت ها و وابستگی ها

و همین است که عارف در برابر بلاء
شاکر است ، نه صابر...


عین صاد
نامه های بلوغ - ص118

 

 

 


Tag's: قهمیدن ضعف ها ,رهایی از بند اسارتها و وابستگی ها ,علی صفایی حائری ,عین صاد
پاتوق بچه شیعه ها
درباره وبلاگ

وبلاگی برای رشد اعتقادی و اخلاقی
همکاری فرهنگی
خدمت مومنین به همدیگر
*********
این وبلاگ آرشیو مطالب ارسالی از طریق ایمیل به گروه پاتوق بچه شیعه هاست. برای دریافت مطالب گروه(هفته ای دو یا سه پیام) در خبرنامه وبلاگ ثبت نام کنید و یا یک پیام بدون متن به آرس aa.hasanvand@yahoo.com ارسال نمایید    درپناه حق

برای عضویت در خبرنامه نام و ایمیل خود را به ترتیب در کادرهای زیر وارد نموده و دکمه ارسال به خبرنامه را بزنید
موضوعات
برچسب ها
دانلود (223)
حدیث (60)
رهبری (45)
پاتوق بچه شیعه ها (45)
اربعین (43)
استاد پناهیان (43)
شعر (41)
آیت الله جوادی آملی (41)
عکس (35)
کربلا (34)
استاد علی صفایی (34)
سبک زندگی (32)
شهادت (29)
سبک زندگی اسلامی (28)
محرم (27)
حاج آقا پناهیان (27)
استاد واعظ موسوی (27)
تنها مسیر (25)
شهید مطهری (23)
امام رضا ع (21)
امیرالمومنین (21)
حامد زمانی (20)
آیت الله بهجت (19)
رهبر انقلاب (17)
شهید آوینی (17)
انتظار (16)
قرآن (16)
نوحه (16)
شهید (16)
استاد طاهرزاده (16)
کلیپ (15)
امام حسین ع (15)
مقام معظم رهبری (15)
امام علی ع (15)
گناه (14)
مداحی (14)
احکام (14)
امیرالمومنین ع (14)
امام خمینی (13)
دعا (13)
پیاده روی (12)
حجاب (12)
امام خمینی ره (12)
فراق (12)
رمضان (12)
امام صادق ع (12)
پیامبر اکرم ص (12)
شیطان (11)
عشق (11)
عین صاد (11)
آیت الله جوادی (11)
علی حسنوند (11)
داعش (11)
نهج البلاغه (10)
سخنرانی (10)
توبه (10)
روضه (10)
محمود کریمی (10)
امام عصر (10)
علی صفایی (10)
خانـواده متعـالی (10)
عبادت (9)
امام خامنه ای (9)
نماز (9)
شیعه (9)
مناجات (9)
حسین ع (9)
مرگ بر آمریکا (9)
انقلاب (8)
مشهد (8)
رشد (8)
میلاد (8)
ماه مبارک رمضان (8)
مومن (8)
امام رئوف (8)
علی صفایی حائری (8)
علامه طباطبایی (8)
آیت الله تحریری (8)
زیارت (7)
عاشورا (7)
انتخابات (7)
ع (7)
ازدواج (7)
فتنه (7)
کتاب (7)
آهنگ (7)
شب قدر (7)
دست نوشته (7)
امام زمان عج (7)
بحارالانوار (7)
غررالحکم (7)
حاج آقا مجتبی تهرانی (7)
ع ص (7)
مدافع حرم (7)
شهدا (6)
امام زمان (6)
ظهور (6)
مادر (6)
باران (6)
داستان (6)
..DAILY..
☻مشاوره خواستگاری و ازدواج
بوی بهشت
پیشکش به ساحت مقدست
آیینه ها(شعر هیات)
صلوات گویان دزفول
مسیحا
انسان شناسی
افق
زینب و زندگی
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
☻ریگ متین
عشاق الزهرا(سلام الله علیها)
انجمن جلال آل احمد
همیار مهدی (عج)
چشمه فیض
مجموعه فرهنگی مسجد امام منتظر
حقیقت روشن
خونه و زندگی اونم به سبک اسلامی
آخرالزمان و ظهور مهدی موعود(عج)
کشورم ایران است
عطر بارون
حجت ثامن ع
بندگی
☻طنز بهداشتی
مجموعه فرهنگی مسجدالامام اصفهان
تنها با خدا
تجلی طاها
آفتاب پنهانی
☻مثبت هاي باحجاب
عبور موقت
روستای کهن مزیک
آیندگان شایسته
گروه فرهنگی مذهبی پیامبر اعظم (ص)
بچه های باحال ایران زمین
فقه و اصول
☻ روایتی دیگر
☻تو فقط لیلی باش
اللهم عجل لولیک الفرج
چای با طعم خدا
كتابخانه مجتمع فرهنگي سلماس
نوای منتظر14
فرهنگی هنری ورزشی بنی هاشم
کوله پشتی زندگی
احساسات نا محسوس
راه شیعه
بهترین ساپورت برای بانوان
فدائی رهبر...
نامه هایم به خدا
رازی در منتهی الیه مشرق
اصحاب کهف
عاشقان سید علی
یاصاحب الزمان هردم بیقرارتم تاظهورت
چهارده معصوم
مفقود الاثر
شهیدان
محبان مهدی (عج) او خواهد آمد
سیب سرخ
پنجره ای رو به خدا
سخن عشق در حكمتانه
رودي به كوير ميرود!
زهرشیرین
السلام علیک یا قائم آل محمد(عج)
خدا باران
ارزش آسمانی
دفتر دل ( قافله غافلان )
آوار دلنوشته
پهلوانان نمی میرند
بـــــــــــانوی آب ...
کلاغ پر
دنياي بي اسرائيل
کلبه
سید sayyed
شهدا شرمنده ایم
شهدای طلاییه
میعاد منتظران
طلبگی و راه بندگی
یار خراسانی
مرز شهادت
چادر خاکی
حبل المتین
صدای نسل سوم
دیپلماسی تَرکِ موتورگازی من
فریاد مهتاب
313 عاشق
مهدی جانم
احاديث (راز خوشبختي انسان)
از عشق تو گفتیم و نمک گیر شدیم
خط سرخ
معبد کوچک من
لاله های سرخ انقلاب
یا ابالفضل العباس
گل نرگس بیا
کانون شهيد آويني مسجد امام رضا (ع)
در مسیر دین
گنج سعادت
یه دختر زهرایی
یادم تــ ـ ـ ـــــــــــــو را فراموش...
ما تا آخر ایستاده ایم (میثم وار)
ساقی
فقط برای خدا
سنگربانان حجاب
الهی به امید تو
پرواز تا بی نهایت
نوجوانان پایگاه شهيد حاج آقامصطفی خمینی
به نام تنها امید
جوان بسیجی
الابذکرالله تطمئن القلوب
ن و القلم
تو در پناه خدایی و خدا هرگز دیر نمیکنه
هیئت فرهنگ شهادت(زینبیه شهرقدس)
☻نخل ها ایستاده می میرند
☻عدیله
لیاح
دخــتــــران آســمــانـــﮯ
خدا جونم تو فوق العاده ای
عاشقانه های یک دختر شیعه
و آی عشق ادرکنی..
"پایان خوب انتظار"
روی ماه خدا رو ببوس
نُقل های سربی
اللهم صل علي محمد وآل محمد
دست نوشته های دختر چادری
حوض منیر
حزب فقط حزب علی رهبر فقط سید علی
زهر دشمن
یار بی نشان
جام تـــــــهی
حریم یاس
هیئت جوانان حضرت علی اکبر(ع) اصفهان
دختران با لطافت قرن 21
درحریم عشق
سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم
قهقههء مستانه
عاشقی و عاقلی
خادم
لبیک گوی خامنه ای
روابط نامشروع و انحرافات جنسي !
اسلام دین جاودان
تدبر در قرآن
وبلاگ حرف دل بچه شیعه ها
علوی استدلالی
گِرِفتارِ گُودالِ خُونـــی
چادری از جنس بهشت
آموزشگاه برق علم وصنعت
انتگرال اندیشه ها
طلبه عصر انتظار
حجاب برتر ( چادر )
آدینه ها
دار القرآن امام علی (ع) ورپشت
زندگی زیباست اما شهادت زیباتر
پروانه ها می نویسند
يا لثارات الحسين
قائم آل محمد
بهانه عشق
آقا شرمنده ام...
ترنم وحی
مظهر زیبایی
یاران منتظر
خدایا مرا پاکیزه بپذیر
آرزوهای دور برد
نوشته هایی درباره حجاب و عفاف
ابوالفضل منظوری امام زاده
عجل فرجه
مطالب جالب و دوستانه
دنياي رنگارنگ
شاعر وذاکر الحسین فرزاد قائمه
عموي مهرباني ها
☻عکس سیاسی
قرآن ...
پروانه ها می نویسند
فانوس
طرح با تو حرف میزند
محفل زوار الرقیه(س) کرمانشاه
بازار - خبر
یا صاحب الزمان
ظهور نزدیک است
انجمن اسلامی دانش آموزان منطقه 11 تهران
جهان ورزش
بچه های انجمن اسلامی شهرستان دره شهر
مظهر قدرت ایران شهداء هستند
افسران ویژه جنگ نرم
He will come....
فاطمه (س) پاره تن رسوال الله (ص)
تک مسافر
به یاد شهدای گمنام
ضد هرچی نامرده
كربلايي سعيد ذبيحي
مائده آسمانی
به انتظار او
اَینَ البــُــــــــــــکائـــــــــــون
تیساپه لینگ
حجاب مـــــــــــــــــــــا
شیعیان!ظهورنزدیک است...
آیین زندگی
☻ویترین حیاتم
تو را من چشم در راهم
فرزندشهید-ولایت نامه
آیا شود که من هم شهید شوم
سربازان امام زمان عج
لبیک یا مهدی
روشنایی
حرم تا حرم
قاصدك خوش خبر
عاشقانه هایی برای خدا
hejab
☻راه ساده(عربی برای دانش آموزان)
اربعین حسینی
خورشید اسلام
امام عشق=هادی نقی
پایگاه فرهنگی مذهبی جنگ و زن
معبر سایبری پسر زواره ای
وبلاگ حقوقی امید سلطانی-شهر ماماهان
تا بلندای زندگی
آسمانی ها
دردانه آفرینش
سردار بی سپاه
درد دل
راه شهدا و اسلام
جاری حکمت
پایگاه فرهنگی مذهبی محبان المهدی
مقالات شیعه
یار منتقم
فرهنگ انتظار و مهدویت
شیعه مولا علی
امام زمان
مزه ی اشک
ازدواج
فقاهت
یه جین سیب گلاب
مصاف، آخرالزمان و ظهور
خدایا شکرت واسه همه چی...
امیدوار
حرمت چادر مشکی
مشکات نور
عکس نوشته متحرک
یا ضامن آهو
پـلهـ پــــــــلهـ تا خـدا
دریچه ای رو به هنر و فرهنگ
امکانات