حدود سال هاى 45 بود. من در صحن نو در يكى از مقبره ها درسى داشتم كه حدود ساعت ده با يك استاد خصوصى  
مى خواندم. من روبه روى مقبره كنار ميله هايى كه بر سر قبرها مى گذاشتند، نشسته و منتظر بودم تا استاد بيايد و درسم را بگويد.
 
آن طرف تر هم چند نفر از ... و مقبره چى ها نشسته بودند و كنار آفتاب گرم و مطبوع صحبت شان گرم و سرد و گم  
بود. در اين اثنا يك نفر پيرمرد آمد كه من اسمش را شنيده بودم و مى گفتند خيلى حراف و متلك پران و خوش مزه است.
 
از راه كه آمد مقبره چى ها برايش بلند شدند و او هم كنارشان نشست و فاتحه اى خواند و بعد شروع كرد به ديد زدن اطراف.
 
 و با آن كتاب،  نگاهش كه به من افتاد با آن قيافه و با آن سن(حدودا ۱۵ ساله )
چشم هايش را جمع كرد و دقت كرد و با تحقير از مقبره چى ها پرسيد: اين ديگه كيه؟
يكى از آن ها كه من را مى شناخت و پدرم را هم مى شناخت، معرفى ام كرد و او با آشنايى نخوت زده اى رو به من كرد و گفت:
تو كه پدرت روشن فكر بود، چرا گذاشت آخوند بشى؟

 مقبره چى ها گوش بودند و بعضى هاشان لبخند مى زدند و پيرمرد هم رويى ترش مى كرد، سينه اى صاف مى كرد  و منتظر جواب بود.

من هم خيلى آرام و بى توجه، مقدارى نگاهش كردم و بعد با  نيشخندى از او پرسيدم: مگر آخوندى چه عيبى داره؟ من اين سؤال را مطرح كردم تا حرف هايش را بزند و شكمش را خالى كند. و او  
هم منتظر همين فرصت بود. ماشينش را روشن كرد و گاز داد كه  اى بابا! اين كه ديگه مثل كفر ابليس مى مونه، حالا از من مى پرسى چه عيبى داره؟

 و شروع كرد كه شبش اين طور است و روزش اين طور و درسش اين طور و بحثش اين طور، طلبه گى اش فلان  
و روضه خوانى اش بهمان و تبليغش بيسار و آقاييش چنين و مرجعيتش چنان و به قدرى مسلط بود كه براى من هم تعجب مى آورد و بعد فهميدم قبلا آخوند بوده و بيرون آمده و اين تسلطش از همان جا آب مى خورد و در نتيجه تعجبم رفت.

آن روز در من حال عجيبى گذاشته بودند. او با طنز و شوخى و مسخره  
حرف هايش را خوب قالب مى كرد و شرح مى داد و از حضار تحسين مى طلبيد و از من هم تسليم.

 
اما من داشتم با مورچه ها ور مى رفتم و بى اعتنا به تمام خوش مزگى هايش، گنجشك ها را نگاه مى كردم و اطراف را
مى پاييدم و اصلا به او نگاه هم نمى كردم. و او كه مى ديد مخاطبش اين طور خود سر و بازيگوش و بى اعتنا است، به ديگران مى پرداخت و از آن ها تصديق مى خواست و عاقبت نگاهش در  
چشم من افتاد و كنجكاو شد كه حالم را بررسى كند.

نگاه من تيز و مسخره بود. خيلى آرام گفتم:
شما خوب بود از من مى پرسيديد كه  براى چه آخوند شده ام، اگر مى گفتم نون و آب و شب و روز و فلان و بهمان، خوب، راهنماييم مى كرديد كه آقابفرماييد اون  طرف اين در بسته است و بازم كه بشه اين خبرها نيست. بايد شب چه طور بخوابى و روز چه طور راه برى و.... و  
صيغه از بر بكنى و شروع كردم حرف هايى را كه زده بود با مسخره گى قطار كردند.

او كلافه شده بود و سرفه مى كرد و گردنش را مى خواراند و آخر  طاقتش طاق شد و گفت: بفرماييد شما [...] آقا مى خواهيد چه كار  كنيد چرا آخوند شده ايد؟  

من هم با بى پروايى تندى كه از چنان بچه ى آرامى بعيد مى نمود،  
گفتم: من آخوند شدم تا يك مشت آدم احمق مثل تو كه هنوز به نون و آب و لاى پا و شكمشون فكر مى كنند بيارم بالا ـ و ساكت  شدم ـ. و او بيچاره داشت سر مى خورد و مى گفت توى بچه مى خواهى منو بالا بيارى؟! اين همه آخوند هست. هرجا نگاه مى كنى خدا بده بركت.  

و من با صلابت ماتم گرفته اى گفتم: اگر يكى غربال بزرگ بذارند توى اين مدرسه و اين آخوندها را كه تو مى گى بريزن توش چه قدرشون سالم مى مونن؟
 
و او كه از آخوندها چيزهايى مى دانست به آرامى طنزآلودى گفت:  
پنج نفر.

گفتم: خر مصب پنج تا براى اين جمعيت قم اين استان مركزى، اين ايران بسه تا برسه بقيه ى جاها؟  
و بعد گفتم: من آمده ام كه ششمى آن پنج تا بشوم و تو هم بايد هفتمى آن ها باشى و پسرت هم و استعدادهايى كه مى شناسى به  ترتيب بايد اين نياز را برآورند و اين احتياج را جواب گو باشند، نه اين كه از گود بيايى بيرون و كنارى بنشينى و تو آفتاب گردنت را  بخوارانى و همه را تخطئه كنى و شب و روز آن ها را به چوب بگيرى و من را هم بيرون بفرستى و شروع كردم همان حرف هايى  كه قبلا نوشتم برايش شرح دادم و آرامش كردم...
 
جزوه روحانيت، صص 64 ـ 66
#علی_صفایی_حائری


Tag's: جزوه روحانيت ,علی صفایی حائری ,عین صاد

بسم الله الرحمن الرحیم
بزرگ‏ترين جنايت به مذهب اين است كه آن را از تفكر و تعقل جدا كنيم و غير برهانى و عاطفى جلوه بدهيم، كه هر كس براى دلش به آن روى می ‏آورد؛ چون اين مذهب عاطفى و آرام بخش همان است كه افيون ملت‏ها می ‏شود و دستاويز مادّی‏گرى و عامل ضد مذهب.

در همان لحظه‏ اى كه مذهب از برهان جدا می ‏شود و از تفكر و سنجش و انتخاب كنار می ‏افتد، از همان لحظه مذهب اعدام شده و مراسم تدفينش هم گذشته است.

اين مذهب عاطفى، اولين خاصيتش صلح كلى و سازش‏گرى و بی تفاوتى است و با هر چيزى مى‏سازد و با هر بی ‏دينى جمع می ‏شود و با هر شرك و كفر و فسق و ظلمى كنار می ‏آيد.

و اين سازش‏گرى طبيعى است؛ چون اين مذهب از خود چيزى ندارد و خودش حد و مرزى ندارد و در و پنجره ‏اى ندارد و اين است كه هر چيزى به آن راه می ‏يابد و هر چيزى از آن بيرون می ‏آيد.


خاصيت ديگر، همان دستاويز شدن و نردبان دزد شدن و پل جهنم گرديدن ‏است.
و خاصيت ديگر، قربانى شدن و هر روز به راهى افتادن است و اين هر دو خاصيت لازمه و نتيجه ‏ى خاصيت اول حساب می شوند؛ چون پيداست كه يك چنين اسب آرامى را هر كس سوار می ‏شود و پيداست كه هنگام رسيدن به مقصد كنارش می ‏گذارند و سُرش می ‏دهند و در وقت لازم ذبح شرعی ‏اش هم می ‏نمايند.

اصولًا آن‏ها كه به مقصدى می ‏رسند پل‏ها را پشت سر خود می كوبند و نردبان‏ها را بر می ‏دارند تا كسى ديگر از آن جا نگذرد و رقيبى همان راه را نپيمايد.
اين‏ها خاصيت‏ها و ويژگی‏هاى مذهب عاطفى و دستورى است.

علی صفایی حائری

کتاب اندیشه من

منبع:http://forum.bidari-andishe.ir/thread-28915-page-6.html

 


Tag's: علی صفایی حائری ,اندیشه من ,بزرگ‏ترين جنايت به مذهب اين است كه آن را از تفكر و ,مذهب صرفا عاطفی
 
مادرم  به من درسی داد که فراموشم نمی شود.

محمد پسر اول من می خواست به دنیا بیاید و این تجربه اول ما بود. نصف شب بود که درد به سراغ مادرش آمد. با داروهایی که می شناختم و با گل گاوزبان و تخم شوید کارسازی نمودم ولی درد زایمان بود و شتاب می گرفت، به منزل پدر آمدم.

هنوز ساعاتی تا اذان صبح مانده بود. مادرم با چند نفر از بستگان به پذیرایی مادر محمد (همسرم)مشغول شدند و مرا از اتاق تبعید کرد.

من از دور فریاد ها و ناله ها را می شنیدم و زمان بر من کند می گذشت، تجربه اول من بود، حدود طلوع آفتاب خانم دکتر تشیدی(دکتر) را آوردیم، با خیال راحت تری در انتظار تولد نشستیم، فریادها و ناله ها زیادتر می شد اما از ولادت خبری نبود، مادرم را صدا زدم، من آشفته بودم ولی او سرخوش.

پرسیدم آیا مشکلی هست؟ جواب داد کار زایمان طبیعی است، گفتم پس چه وقت فارغ می شود، با این همه ناله کی کار تمام می شود؟ خندید و گفت تا نای نالیدن دارد و توان فریاد کشیدن دارد، نمی زاید. آنجا که درد توانش را گرفت، آن وقت فارغ می شود ...

مدتی گذشت، از نای افتاده بود و فقط زنجموره بود، که صدای گریه محمد بلند شد، و این حرف و این درس را فهمیدم که تا نای نالیدن داری و تا آنجا که توان داری ولادتی نیست، راه آنجا آغاز می شود که تو به پایان می رسی.

راستی که در هنگام توانایی دو پای شکر و صبر هست و در هنگام عجز و ناتوانی، بلوغ و عنایت حق هست و با این همه امکان چه جای ترس و یاس و سستی و حزن است؟

وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَ أَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ  ( آل عمران ۱۳۹ )

مشکل ما در این جاست که نمی خواهیم از نعمت های دنیا و امکانات آن، چیزی به دست بیاوریم و نمی خواهیم با این مرکب ها به جایی برویم وگرنه به نعمت ها دلبسته نمی شدیم و حساب می کردیم که با داشتن و یا از دست دادن، با کدامین زودتر می رسیم که برای حرکت ما دو پای شکر در هنگام دارایی و صبر در هنگام گرفتاری هست. پس دیگر چه رنجی داریم و چه مرگی داریم. آنجا که با شکر و صبر می توان رفت، آنجا که اگر از پای افتادی و ناتوان شدی، تازه با عجز می توان رفت، دیگر چه حرفی داریم و چه منطقی داریم. آخر راه آنجا آغاز می شود که ما تمام می شویم.

علی صفایی حائری
کتاب درسهایی از انقلاب دفتر سوم « قیام »، صفحه ۲۲۳

منبع: http://mbmofidikia.blogfa.com/post-206.aspx

 

 

اه آنجا آغاز می‌شود که تو به پایان می‌رسی


Tag's: علی صفایی حائری ,وقتی که به اضطرار رسیدی ,علی صفایی ,اوج اضطرار
 

هر بلاء دو نعمت را داراست :

1. نشان دادن ضعف ها
2. رهانیدن از اسارت ها و وابستگی ها

و همین است که عارف در برابر بلاء
شاکر است ، نه صابر...


عین صاد
نامه های بلوغ - ص118

 

 

 


Tag's: قهمیدن ضعف ها ,رهایی از بند اسارتها و وابستگی ها ,علی صفایی حائری ,عین صاد
 

گل در برف و یخ

اگر فقط لباس كسي را عوض كرديم

يا چـــادر بر سرش انداختيم و نمـــاز خوانش كرديـــم و

با شعارها و تلقيــن ها يا تشويـــق ها و تهديـــدها داغش كرديم

بدون ايــــنكه از درون او را روشن كرده باشيم و عشقي در نهادش گذاشته باشيم

ناچار در محيطي ديگر سرد ميشود و

رنگ ميبازد همانطور كه آهن تفتيده در محيط ديگر سرد و سخت ميشود ...

استاد علی صفایی

 

 

 


Tag's: اگر فقط لباس كسي را عوض كرديم ,يا چـــادر بر سرش انداختيم و نمـــاز خوانش كرديـــ ,علی صفایی حائری ,استاد صفایی
 

بیخبر! بیخبر!

آنها میخواهند تو را بسازند و تو را آورده ‏اند كه بسازند و اين است كه بزمت را میسوزانند، كه خانه ‏ات را خراب مى‏كنند، كه محبوب‏هايت را می شكنند، كه مگر برخيزى. خرابت می کنند، تا آباد شوى. ديوارهايت را میريزند تا به وسعت برسى.
ما از هنگامى كه به دنيا آمده ‏ايم، پستانك به دهانمان گذاشته ‏اند و لالايى در گوشمان خوانده ‏اند و ما هم خيال كرده ‏ايم كه دنيا خوابگاه است و آخور است و عشرتكده.
بر اساس همين عادت قضاوت می کنيم كه عجب خوابگاه بدى و عجب رستوران درهمى و عجب عشرتكده‏ ى ماتمزده ‏اى.

رشد در سختی ها و مشکلات . کلامی از استاد علی صفایی حائری عین صاد
ما با شناخت استعدادهاى عظيم خود می یابيم كه كار ما حركت است (يا ايُّهَا الْانْسان انَّكَ كادِحٌ الى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه ؛ انشقاق،6 ) و در نتيجه هستى راه است.و دنيا كلاس زندگى است. و زندگى كوره است. و اين است كه دنيا را به غم بسته‏ اند. و در اين كلاس هزارها زبان و هزارها پيام گذاشته‏ اند تا هزار هزار گوش خود را باز كنيم و درس‏هايى بگيريم.

استاد علی صفائی حائری

 

 

 


Tag's: يا ايُّهَا الْانْسان انَّكَ كادِحٌ الى‏ رَبِّكَ كَ ,علی صفایی حائری ,بیخبر ,آنها میخواهند تو را بسازند و تو را آورده ‏اند كه ب
لازم نیست تمام ذنوب عوالم را داشته باشید

 

لازم نيست كه ذنوب همه عوالم را داشته باشد.يك ماشين لازم نيست همه جايش خراب شود تا بايستد. ممكن است يك سيم از آن قطع شود و بايستد، يا باد چرخش كم شود و بايستد؛

همان طور كه شيطان با يك كبر زمين خورد. آدم با يك حرص زمين خورد. پسر آدم با يك بخل ذليل شد. يونس با يك شتاب ذليل شد. ما كه الحمدللَّه همه اينها را با هم داريم و احساس ندامتى هم نداريم!

به خدا قسم! خدا آن قدر غنى و حميد است، كه وقتى فقر و انكسار تو را بيند، سرشارت مى‏كند و اصلًا نگاه هم نمى‏كند كه عذر بخواهى.از تو، نه طاعت و نه عصيان، كه انكسار و شكستگى مى‏خرند.خدا در دل‏هاى شكسته جاى دارد: «انَّ اللَّهَ عِنْدَ المُنْكَسِرةِ قُلُوبُهُم». خدا آنها را در حضور خود دارد. پس بايد اين انكسار و استغاثه و به تعبير ديگر، اين اخبات تحقق پيدا كند.

در روايات آمده است كه خداوند به موسى خطاب كرد: «يا موسى! مى‏دانى من چرا تو را به عنوان كليم خود انتخاب كرده‏ام؟ چون در چهره‏هاجستجو كردم و چهره‏اى آرام‏تر و نرم‏تر و ذليل‏تر از چهره تو نيافتم. اين بود كه تو را انتخاب كردم.»

اينها آفت‏هاى ماست كه در طاعت متوقّعيم ودر معصيت نااميد؛ در حالى كه مطلوبِ از طاعت و عصيان، انكسار است.اين دل شكسته است كه محبوبيت دارد؛ «انَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوّابِينَ».

منبع:http://ashoora59.blogfa.com/post-75.aspx

 

برگرفته از  كتاب اخبات ؛ استاد صفايي حائري

 

 


Tag's: از تو نه طاعت و نه عصیان که انکسار و شکستگی را میخ ,انَّ اللَّهَ عِنْدَ المُنْكَسِرةِ قُلُوبُهُم ,علی صفایی حائری ,لازم نيست كه ذنوب همه عوالم را داشته باشد
 

شيطان به اندازه‏  ارزش نعمت‏ها، در آن‏ها وسوسه دارد و تو مى‏توانى در هر كارى از مقدار وسوسه‏ ى شيطان، ارزش و اهميت آن را حدس بزنى.

(نامه‌هاى بلوغ ص 12)


Tag's: ارزش نعمت ها ,میزان وسوسه شیطان ,علی صفایی حائری ,شيطان به اندازه‏ ارزش نعمت‏ها
پاتوق بچه شیعه ها
درباره وبلاگ

وبلاگی برای رشد اعتقادی و اخلاقی
همکاری فرهنگی
خدمت مومنین به همدیگر
*********
این وبلاگ آرشیو مطالب ارسالی از طریق ایمیل به گروه پاتوق بچه شیعه هاست. برای دریافت مطالب گروه(هفته ای دو یا سه پیام) در خبرنامه وبلاگ ثبت نام کنید و یا یک پیام بدون متن به آرس aa.hasanvand@yahoo.com ارسال نمایید    درپناه حق

برای عضویت در خبرنامه نام و ایمیل خود را به ترتیب در کادرهای زیر وارد نموده و دکمه ارسال به خبرنامه را بزنید
موضوعات
برچسب ها
دانلود (223)
حدیث (60)
رهبری (45)
پاتوق بچه شیعه ها (45)
اربعین (43)
استاد پناهیان (43)
شعر (41)
آیت الله جوادی آملی (41)
عکس (35)
کربلا (34)
استاد علی صفایی (34)
سبک زندگی (32)
شهادت (29)
سبک زندگی اسلامی (28)
محرم (27)
حاج آقا پناهیان (27)
استاد واعظ موسوی (27)
تنها مسیر (25)
شهید مطهری (23)
امام رضا ع (21)
امیرالمومنین (21)
حامد زمانی (20)
آیت الله بهجت (19)
رهبر انقلاب (17)
شهید آوینی (17)
انتظار (16)
قرآن (16)
نوحه (16)
شهید (16)
استاد طاهرزاده (16)
کلیپ (15)
امام حسین ع (15)
مقام معظم رهبری (15)
امام علی ع (15)
گناه (14)
مداحی (14)
احکام (14)
امیرالمومنین ع (14)
امام خمینی (13)
دعا (13)
پیاده روی (12)
حجاب (12)
امام خمینی ره (12)
فراق (12)
رمضان (12)
امام صادق ع (12)
پیامبر اکرم ص (12)
شیطان (11)
عشق (11)
عین صاد (11)
آیت الله جوادی (11)
علی حسنوند (11)
داعش (11)
نهج البلاغه (10)
سخنرانی (10)
توبه (10)
روضه (10)
محمود کریمی (10)
امام عصر (10)
علی صفایی (10)
خانـواده متعـالی (10)
عبادت (9)
امام خامنه ای (9)
نماز (9)
شیعه (9)
مناجات (9)
حسین ع (9)
مرگ بر آمریکا (9)
انقلاب (8)
مشهد (8)
رشد (8)
میلاد (8)
ماه مبارک رمضان (8)
مومن (8)
امام رئوف (8)
علی صفایی حائری (8)
علامه طباطبایی (8)
آیت الله تحریری (8)
زیارت (7)
عاشورا (7)
انتخابات (7)
ع (7)
ازدواج (7)
فتنه (7)
کتاب (7)
آهنگ (7)
شب قدر (7)
دست نوشته (7)
امام زمان عج (7)
بحارالانوار (7)
غررالحکم (7)
حاج آقا مجتبی تهرانی (7)
ع ص (7)
مدافع حرم (7)
شهدا (6)
امام زمان (6)
ظهور (6)
مادر (6)
باران (6)
داستان (6)
..DAILY..
☻مشاوره خواستگاری و ازدواج
بوی بهشت
پیشکش به ساحت مقدست
آیینه ها(شعر هیات)
صلوات گویان دزفول
مسیحا
انسان شناسی
افق
زینب و زندگی
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
☻ریگ متین
عشاق الزهرا(سلام الله علیها)
انجمن جلال آل احمد
همیار مهدی (عج)
چشمه فیض
مجموعه فرهنگی مسجد امام منتظر
حقیقت روشن
خونه و زندگی اونم به سبک اسلامی
آخرالزمان و ظهور مهدی موعود(عج)
کشورم ایران است
عطر بارون
حجت ثامن ع
بندگی
☻طنز بهداشتی
مجموعه فرهنگی مسجدالامام اصفهان
تنها با خدا
تجلی طاها
آفتاب پنهانی
☻مثبت هاي باحجاب
عبور موقت
روستای کهن مزیک
آیندگان شایسته
گروه فرهنگی مذهبی پیامبر اعظم (ص)
بچه های باحال ایران زمین
فقه و اصول
☻ روایتی دیگر
☻تو فقط لیلی باش
اللهم عجل لولیک الفرج
چای با طعم خدا
كتابخانه مجتمع فرهنگي سلماس
نوای منتظر14
فرهنگی هنری ورزشی بنی هاشم
کوله پشتی زندگی
احساسات نا محسوس
راه شیعه
بهترین ساپورت برای بانوان
فدائی رهبر...
نامه هایم به خدا
رازی در منتهی الیه مشرق
اصحاب کهف
عاشقان سید علی
یاصاحب الزمان هردم بیقرارتم تاظهورت
چهارده معصوم
مفقود الاثر
شهیدان
محبان مهدی (عج) او خواهد آمد
سیب سرخ
پنجره ای رو به خدا
سخن عشق در حكمتانه
رودي به كوير ميرود!
زهرشیرین
السلام علیک یا قائم آل محمد(عج)
خدا باران
ارزش آسمانی
دفتر دل ( قافله غافلان )
آوار دلنوشته
پهلوانان نمی میرند
بـــــــــــانوی آب ...
کلاغ پر
دنياي بي اسرائيل
کلبه
سید sayyed
شهدا شرمنده ایم
شهدای طلاییه
میعاد منتظران
طلبگی و راه بندگی
یار خراسانی
مرز شهادت
چادر خاکی
حبل المتین
صدای نسل سوم
دیپلماسی تَرکِ موتورگازی من
فریاد مهتاب
313 عاشق
مهدی جانم
احاديث (راز خوشبختي انسان)
از عشق تو گفتیم و نمک گیر شدیم
خط سرخ
معبد کوچک من
لاله های سرخ انقلاب
یا ابالفضل العباس
گل نرگس بیا
کانون شهيد آويني مسجد امام رضا (ع)
در مسیر دین
گنج سعادت
یه دختر زهرایی
یادم تــ ـ ـ ـــــــــــــو را فراموش...
ما تا آخر ایستاده ایم (میثم وار)
ساقی
فقط برای خدا
سنگربانان حجاب
الهی به امید تو
پرواز تا بی نهایت
نوجوانان پایگاه شهيد حاج آقامصطفی خمینی
به نام تنها امید
جوان بسیجی
الابذکرالله تطمئن القلوب
ن و القلم
تو در پناه خدایی و خدا هرگز دیر نمیکنه
هیئت فرهنگ شهادت(زینبیه شهرقدس)
☻نخل ها ایستاده می میرند
☻عدیله
لیاح
دخــتــــران آســمــانـــﮯ
خدا جونم تو فوق العاده ای
عاشقانه های یک دختر شیعه
و آی عشق ادرکنی..
"پایان خوب انتظار"
روی ماه خدا رو ببوس
نُقل های سربی
اللهم صل علي محمد وآل محمد
دست نوشته های دختر چادری
حوض منیر
حزب فقط حزب علی رهبر فقط سید علی
زهر دشمن
یار بی نشان
جام تـــــــهی
حریم یاس
هیئت جوانان حضرت علی اکبر(ع) اصفهان
دختران با لطافت قرن 21
درحریم عشق
سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم
قهقههء مستانه
عاشقی و عاقلی
خادم
لبیک گوی خامنه ای
روابط نامشروع و انحرافات جنسي !
اسلام دین جاودان
تدبر در قرآن
وبلاگ حرف دل بچه شیعه ها
علوی استدلالی
گِرِفتارِ گُودالِ خُونـــی
چادری از جنس بهشت
آموزشگاه برق علم وصنعت
انتگرال اندیشه ها
طلبه عصر انتظار
حجاب برتر ( چادر )
آدینه ها
دار القرآن امام علی (ع) ورپشت
زندگی زیباست اما شهادت زیباتر
پروانه ها می نویسند
يا لثارات الحسين
قائم آل محمد
بهانه عشق
آقا شرمنده ام...
ترنم وحی
مظهر زیبایی
یاران منتظر
خدایا مرا پاکیزه بپذیر
آرزوهای دور برد
نوشته هایی درباره حجاب و عفاف
ابوالفضل منظوری امام زاده
عجل فرجه
مطالب جالب و دوستانه
دنياي رنگارنگ
شاعر وذاکر الحسین فرزاد قائمه
عموي مهرباني ها
☻عکس سیاسی
قرآن ...
پروانه ها می نویسند
فانوس
طرح با تو حرف میزند
محفل زوار الرقیه(س) کرمانشاه
بازار - خبر
یا صاحب الزمان
ظهور نزدیک است
انجمن اسلامی دانش آموزان منطقه 11 تهران
جهان ورزش
بچه های انجمن اسلامی شهرستان دره شهر
مظهر قدرت ایران شهداء هستند
افسران ویژه جنگ نرم
He will come....
فاطمه (س) پاره تن رسوال الله (ص)
تک مسافر
به یاد شهدای گمنام
ضد هرچی نامرده
كربلايي سعيد ذبيحي
مائده آسمانی
به انتظار او
اَینَ البــُــــــــــــکائـــــــــــون
تیساپه لینگ
حجاب مـــــــــــــــــــــا
شیعیان!ظهورنزدیک است...
آیین زندگی
☻ویترین حیاتم
تو را من چشم در راهم
فرزندشهید-ولایت نامه
آیا شود که من هم شهید شوم
سربازان امام زمان عج
لبیک یا مهدی
روشنایی
حرم تا حرم
قاصدك خوش خبر
عاشقانه هایی برای خدا
hejab
☻راه ساده(عربی برای دانش آموزان)
اربعین حسینی
خورشید اسلام
امام عشق=هادی نقی
پایگاه فرهنگی مذهبی جنگ و زن
معبر سایبری پسر زواره ای
وبلاگ حقوقی امید سلطانی-شهر ماماهان
تا بلندای زندگی
آسمانی ها
دردانه آفرینش
سردار بی سپاه
درد دل
راه شهدا و اسلام
جاری حکمت
پایگاه فرهنگی مذهبی محبان المهدی
مقالات شیعه
یار منتقم
فرهنگ انتظار و مهدویت
شیعه مولا علی
امام زمان
مزه ی اشک
ازدواج
فقاهت
یه جین سیب گلاب
مصاف، آخرالزمان و ظهور
خدایا شکرت واسه همه چی...
امیدوار
حرمت چادر مشکی
مشکات نور
عکس نوشته متحرک
یا ضامن آهو
پـلهـ پــــــــلهـ تا خـدا
دریچه ای رو به هنر و فرهنگ
امکانات