
ظاهرِ مردم، باطنِ مسئولين جمهورى اسلامى است.
مسئولین باطنشان را درست کنند،
ظاهر مردم اصلاح میشود.
🔸اگر ناگهان به یاد گناهان گذشتهات افتادی؛ خدا را شکر کن و استغفار بگو
🔸گفتاری از آیتالله جوادی آملی پیرامون عظمت استغفار
آیت الله جوادی آملی:
اگر بخواهید به جایی برسید با کار حوزه و دانشگاه مشکلتان حل نمی شود، این فقط به شما علم می دهد؛ آن که مشکل شما را حل می کند، سجادہ نماز شب است.

حدیثی بسیاز زیبا از حضرت زهرا وجود دارد که متاسفانه بسیاری مواقع به صورت سطحی معنا میشود . در اینجا تفسیر آیت الله جوادی از این حدیث تقدیم میشود.
حضرت زهرا س فرمود: من أصعد الی الله خالص عمله اهبط الله الیه أفضل مصلحته.
فرمود: اگر کسی عمل خالص بکند، و این قدرت را داشته باشد که عمل خالص را به پیشگاه ذات أقدس له ببرد، ذات أقدس اله بهترین و والاترین مصلحت او را به او عطا میکند و نازل میکند.
این مثل یک باغبانی است که یک نهالی را غرس کرده است و دیگر به فکر آبیاری او نیست. ممکن است روی دیم، کسی دیمی کار کند، گاهی محصول میگیرد، گاهی نمیگیرد و مانند آن. ما مأموریم که مثل یک باغبانی که در کنار منزلش یک نهالی غرس کرده، مثل فرزند از او نگه داری کنیم، دائماً به سراغ او باشیم، حدوثاً و بقائاً؛ پس یک وقت یک کسی کار خیر انجام میدهد، به این فکر نیست که آن را حفظ بکند! گاهی آن را میگوید، گاهی آن را با منّت ذکر میکند، گاهی مثلاً خوشش میآید که دیگران بازگو کنند، یا ازش بهره برداری کنند، بهره برداری تبلیغی و سیاسی؛ این شخص کار خوب کرده است، و امّا کار او زمینی است، همین جا ماند!
وجود مبارک بی بی سلام الله علیها نفرمود اگر کسی کار خوب بکند، خدا بهترین مصلحت را به او میدهد! فرمود: کار خوب بکن، این را نگه بدار، این را هدیه بکن، برو و ببر. تا انسان بالا نرود که نمیتواند هدیه ای را به پیشگاه ذات أقدس له عطا بکند.
کار خیر را ملائکه میبرند، گزارش میدهند، بالأخره جواب را هم آنها میآورند. آن بردن و آوردن هر دو مع الواسطه است، بهرهاش هم کم است. ولی اگر کسی خودش آن هنر را داشته باشد که همراه ملائکه بالا برود و این کار خیر خود را به پیشگاه ذات أقدس له تقدیم بکند. خودش به همراه عمل برود، آنگاه فاضلترین مصلحت او را ذات أقدس له نازل میکند؛ خود خدا، نه بوسیله فرشتهها! اهبط الله علیه أفضل مصلحه.
خوب این دستوری است که وجود مبارکی به ما داده است. فرمود: این کار شدنی است، این کار را انجام بدهید و مانند آن.
آیت الله جوادی آملی
بغض آیت الله جوادی آملی در درس تفسیر ۹۵/۸/۵ از ربا بانکی!
⭕️ جنگ با خداست! اسلام مالی! جلوی بانک را گرفتن!
شادی و غمهای ناگهانی و بی دلیل که منجر به کارهای خیر و شر میشوند به دلیل نزدیک شدن فرشته و شیاطین ...

بسم الله الرحمن الرحیم
اين دعاها (دعاهای ماه رجب و شعبان و رمضان) براي آن است كه مضايفه(مهمانی دو طرفه) باشد نه تنها ضيف يك جانبه (فقط ما مهمان خدا باشیم)؛
ضيف يك جانبه اين است كه انسان به وسيله حج يا عمره و مانند آن به سرزمين وحي ميرود آنجا كه رفت، جزء ضيوف الرحمان است يا بدون مقدمات ماه رجب و شعبان وارد ماه مبارك رمضان ميشود جزء ضيوف الرحمان است در ماه مبارك رمضان از لحاظ زمان مهمان خدا است در سرزمين وحي از نظر مكان مهمان خدا است اما به ما گفتند كه شما هم مهماني بدهيد مضايفه بهتر از ضيف يكجانبه است؛ شما هم خدا را مهمان كنيد
...اما خدا مهمان ما باشد يعني چه؟ ما چه داريم كه او را مهمان كنيم يك و چه وقت او مهمان ما ميشود دو اين را در حديث قدسي كه آمده است «انا عند المنكسرة قلوبهم»؛ يعني خداي سبحان مهمان دلهاي شكسته است و آن انكسار را آن فقر را آن خضوع را آن خشوع را آن بندگي خالص را خدا ميپذيرد اين «انا عند المنكسرة قلوبهم» جزء مصاديق مهمان شدن خدا نسبت به دلها است (دعاهای ماه رجب و شعبان برای این است که دلهای ما خاضع و خاشع و شکسته شمد تا خدا هم مهمان ما شود و مهمانی دو طرفه باشد)
آیت الله جوادی آملی
دوباره سایه ی ماه کریمی از سرم کم شد
به تعقیب رجب بودم که شعبان المعظّم شد
سلام ای ماه شعبان، ماه منجی، ماه پشت ابر
که از مهرت ظهور حضرت قائم، مسلّم شد...
حلول ماه شعبان بر شما مبارک
#آیت_الله_جوادی_آملی :
🔹#ویژه_نامه_ولادت_امام_حسن_عسگری (علیه السلام) |بخش #اول
🔸سفارش تقوا از يازدهمين امام همام امام حسن عسكري (سلام الله عليه) اين است كه «أورع الناس من وقف عند الشبهة وأعبد الناس من أقام علي الفرائض وأزهد الناس من ترك الحرام وأشد الناس اجتهاداً من ترك الذنوب»؛ پرهيزگارترين مردم كسي است كه وارد كار مُشتَبه، سخن مُشتَبه و عقايد مُشتَبه نشود؛ مطلبي كه مبرهَن نيست آن را نپذيرد تا ورع فكري داشته باشد؛ سخني كه مستدل نيست نگويد تا ورع در گفتار و نوشتار داشته باشد و كار مشكوك نكند تا در مقام كردار و عمل متورع باشد، فرائض الهي را انجام بدهد تا جزء عابدترين مردم عصر خود باشد، از محرّمات بپرهيزد تا جزء زاهدترين مردم عصرش باشد [و] بكوشد كه از گناه نجات پيدا كند.
🔹(منبع : (خطبه ي نمازجمعه به امامت معظم له،سال 75)
آیت الله جوادی آملی :
🔸آبروي انسان حقّ الله است
🔸طبق آيه شريفه (لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ) و اين روايات و ادعيه خداي سبحان انسان را با کرامت خلق کرد،کريم،بزرگوار،با گوهر ارزنده آفريد هم فرمود:(لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ) هم فرمود:(خَلَقْتُ بِيَدَيَّ) هم در دعاهاي شبهاي جمعه ميخوانيم او «باسط اليدين بالعطيّة» است لذا ما موظفيم که اين کرامت را حفظ کنيم.
🔸 خداوند مؤمن را آزاد آفريد اما به او اجازه نداد که آبروي خودش را ببرد خودش را ذليل و فرومايه کند؛ آبروي ما حقّ الله است و ما امينالله هستيم. آيا کسي حق دارد که خود را ذليل کند و آبروي خود را بريزد؟ نه،اين معصيت است. هيچ کس حق ندارد آبروي خودش را ببرد آيا شوخي کردن طنز گفتن که انسان ميداند طرف ديگر برميگردد پاسخ ميدهد و آبروي او را ميبرد جايز است؟ آيا انسان ميتواند کاري بکند که آبرويش در جمع برود ؟خدا فرمود:«وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ» ما حق نداريم آبرويمان را ببريم چون حق نداريم آبرويمان را ببريم.
🔸آبروي ما امانت الهي و کرامت الهي در نزد ما است عزّت الهي در نزد ما است. ما که انسانيم امين الله هستيم درباره مسائل مالي ممکن است کسي قدري بيجا برود و مال را بيجا مصرف کند گرچه آن هم معصيت است اما بالأخره مالک است ولي آبرو مِلک ما نيست بلکه امانت الهي است به دست ما،چون امانت الهي است ما امين خداييم.در بسياري از موارد به ما فرمودند کاري نکنيد که آبرويتان برود شما کريم هستيد پَست نيستيد فرومايه نيستيد لذا چاپلوسي کردن، فرومايگي کردن، تملّق کردن و امثال اينها از جلال انسان ميکاهد.
🔹برگرفته از جلسه درس اخلاق آیت الله جوادی آملی 92/01/08
خیلی از ماها باید درس سکوت بخوانیم که چه وقت ساکت باشیم، چقدر حرف بزنیم و چطور حرف بزنیم.
مگر آدم همیشه حرف میزند!؟ هر جا حرف می زند!؟ هر طور که دلش خواست سخن می گوید!؟
در حالی که حرف را به اندازه ضرورت میزنند قهراً فکرکرده حرف میزنند نه بیجا.
🔸 یکی از آداب حکیم شدن همین خاموش بودن، بجا سخن گفتن، کم سخن گفتن و مانند آن است.
به ما گفتها ند کم حرف بزن و وقتی هم که می خواهی حرف بزنی هم خوب حرف بزن
و هم حرفِ خوب بزن برای اینکه تو داری املا می کنی و فرشتهها دارند می نویسند،
إِنَّ عَلَیکُمْ لَحَافِظِینَ؛ کِرَاماً کَاتِبِینَ؛ لذا مواظب باشید که خوب املا کنید.
🔹برگرفته از جلسه درس اخلاق مسجد روستای احمدآباد
آیت الله جوادی آملی:
ریخته شدن خون شیخ نمر دیه ای جز سقوط سلطنت آل سعود ندارد
همیشه شیطان در کمین است که انسان را فریب بدهد بهترین و حساس ترین موقع کمین گیری شیطان آن وقتی است که از آدم تعریف کردند وقتی از آدم تعریف می کنند آدم خوشش می آید دیگر وقتی خوشش می آید مسئله هوای نفس و خودخواهی و خودبینی و غرور مطرح هست آن وقت فقط غافل می ماند از آن حقیقت، وقتی هم که غافل ماند از آن طرف تیر شروع می شود.
انجام دادن مستحبات و اعمال صالح به نیابت از آن حضرت و اهدای ثواب آن به ارواح طیّب عترت طاهره(علیهمالسلام) از بهترین راههایی است که میتواند ارتباط انسان با آن وجود مبارک را تأمین کند و بهترین حالت در چنین نیابتی، آن است که انسان در برابر عمل خویش از آن امام خواستهای نداشته باشد، چرا که از قدر عملش میکاهد: چون خواسته ما به قدر ادراک ماست و ادراک ما بیشتر به حجاب تمنیات ما محجوب است، مطلوب متوقّع ما نیز محدود خواهد بود، پس بهتر است که برابر این ادب، به پیشگاه آن حضرت چیز خاصی را پیشنهاد ندهیم، زیرا او از آن دسته است که سجیّتهم الکرم4، بنابراین شایسته آن است که در انتظار عطای او باشیم، چرا که آنچه آن حضرت به اقتضای سجیّه کریم خویش عطا میکند ماندنی است.
ما اگر خواستیم ببینیم این درسی که به ما دادند عالِم شدیم یا نه، این دو نشان دارد؛ یک نشانِ ظاهری که قبلاً بیان شده، یعنی اگر ما توانستیم خوب تدریس بکنیم یا خوب تألیف بکنیم معلوم میشود این مطلب را فهمیدهایم. ولی یک نشان باطنی دارد که بسیار عمیق است و آن این است که اگر مطلبی را فهمیدیم عالِم شدیم، اگر عالِم شدیم میشویم وَزین، سنگین، باوقار، متواضع؛ نه بیجا حرف میزنیم، نه بیجا کار انجام میدهیم. طرز نشستن ما، خوابیدن ما، گفتار ما، رفتار ما ادیبانه است. یعنی مؤدّب مینشینیم، مؤدّب حرف میزنیم، مؤدّب غذا میخوریم، ادبِ دینی داریم. در تمام شئون زندگی علم آدم را سنگین میکند حرفِ سبک نمیزنیم، حرف سبک گوش نمیدهیم، نوشتههای سبک نداریم، نوشتههای سبک را نمیخوانیم، حرفِ سنگین برای انسانِ سنگین است.
اینکه ذات اقدس الهی به رسولش فرمود: «اِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً» یعنی این حرف وزین است. سنگ، سنگین است ولی وزین نیست. علم وزین است، وزنه دارد، قرآن وزنه دارد، روایات و ادعیه وزنه دارند.
برجسته ترین دعای یک امت اسلامی این است که
«وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِينَ آمَنُوا»؛ «و کينه کسانی را که ايمان آوردهاند، در دل ما جای مده».
یک امت اسلامی از خدای سبحان میخواهد ما یک دست باشیم کینه کسی را نداشته باشیم و بر فرض اگر اختلافی هم باشد قابل حل است اینطور نیست که ما خودمان را مبتلا کنیم به کینه که دهها خطر را به همراه دارد، نه خاطرات سالمی برای انسان میگذارد نه وقت سالمی و نه آرامش خاطری برای خانواده میگذارد.
این عدم کینه همان چیزی است که خداوند به بهشتیان میدهد. به هر حال در درون بهشتیان ممکن است قبل از ورود به بهشت غل و کینهای باشد اما خداوند اینها را با این کینه وارد بهشت نمیکند بلکه اول یک شستشویی در درون اینها ایجاد میکند یک درمان قلبی میکند و این قلبها را تطهیر میکند که هیچکس به یاد کینه دیگری نباشد و همه اینها را از یاد بهشتیان میبرد.
همین معنا یعنی هماهنگی و عدم وجود کینه که بهشتیان در بهشت وجود دارد را مردان مؤمن از خدا طلب میکنند تا هماهنگ با نظام هستی و بهشتیان باشند.
درس تفسیرسوره زمر

متولی سرزمین وحی باید مردان با تقوا باشند، نه آل سعود. اینها کسانی هستند که اجداد آنان کعبه را بتخانه و آنجا را شرابخانه کرده بودند و کلیدداری کعبه را در مجلس قمار با چند مشک شراب باختند و تولیت آن را با چند مشک شراب معامله کردند.
... نجات مکه و مدینه از دست آل سعود وظیفه آحاد مردم است، به فکر دولتها نباید بود؛ خود ملل اسلامی اگر به این فکر باشند که حرمین را از شر آل سعود نجات دهند، این جهاد اکبر است.
...بارها عرض شد که اینها اگر بخواهند غدیر را خاموش کنند و سقیفه را جای آن بنشانند، فرهنگ یک ملت را به اسارت میبرند و وقتی فکر ملتی به غارت رفت، تسلیم میشود چون دلیلی برای قیام ندارد.
... امام علی(ع) فرمود ممکن نبود مرا برای بیعت سقیفه ببرند، مگر اینکه اول فرهنگ و عقیده و ایده ملت را به اسارت برده و به بند کشیدند و این دینی که اسیر شد، قدرت تحریک ندارد و سرنوشت سقیفه به دنبال آن رقم میخورد.
... در دوره خلفا هم قرائت قرآن بود و هم مسجد و منبر، ولی کار به جایی رسید که قرآن ناطق را در ردیف یک قاری قرار دادند و سنت هم بیش از یک قرن نقل آن ممنوع و بعد هم با دسیسهسازی آزاد شد و عقل را هم به بهانه عدم درک حسن و قبح از کار انداختند. آن وقت میخواهید غدیر خودش را با آن جلال و شکوه نشان دهد؟
... اگر اندیشه و عقل به غارت برود وضعیت امروز آل سعود میشود؛ جهان اسلام باید عقل و قرآن و روایات را نجات دهند و آزاد کنند و همچنین حرمین را که در اسارت آل سعود است و انشاءالله از این اسارت به امید فرج حضرت ولی عصر(عج) درآید.
بسم الله الرحمن الرحیم
در برخی از ادعیه و زیارت جاهایی خطاب به اهل بیت یا خدا میگوییم انا مولاک واین برایم سوال شده بود که چطور میتوان به خدا گفت انا مولاک
اگر این پاسخ این سوال برای شما هم جالب است متن زیر را که قسمتی از بحث درباره ولایت است را در ادامه مطلب مطالعه کنید
******
﴿الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ﴾
ذات اقدس الهي فرمود: براي جهنم رفتن يك وصف لازم است و آن گناه است ولی براي بهشت رفتن يك وصف كافي نيست بلکه دو وصف لازم است یکی حُسن فعلي و دیگری هم حُسن فاعلي، یعنی هم ايمان و هم عمل صالح.
لذا فرمود: ﴿أَفَمَن زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً﴾ آنها كه فريب دنيا را خوردند يا شيطان با ابزار دنيا آنها را فريب داد و زشت را زيبا و حق را باطل نشان داد آيا اين مثل كسي است كه حق را ميبيند و بهشتي است؟!
برگرفته از درس تفسیر حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی سوره مبارکه فاطر 1392/08/08
منبع:http://www.portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=1&lang=fa&id=MzQxNQ%3d%3d-Z9CX4gmhrCk%3d&skinid=66

بسم الله الرحمن الرحیم
وجود مبارك صديقه كبرا(سلام الله عليها) يك سلسله مقاماتي دارد كه واقعاً فهم آن مقدور ما نيست.
مرحوم كليني(رضوان الله عليه) در جلد اول كافي نقل ميكند كه بعد از رحلت وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) جبرئيل ميآمد و آن معارف الهي را بيان وحوادث آينده را تشريح و بازگو ميكرد. صديقه كبرا(سلام الله عليها) هم اينها را ميشنيد بعد به حضرت امير(سلام الله عليه) املا ميكرد و عليبنابيطالب(سلام الله عليه) آنها را يادداشت ميكرد و شد مصحف فاطمه.
اگر خدا به حضرت ابراهيم يا برخي انبياي ديگر صحف داد به وجود مبارك صديقه كبرا هم صحيفه عطا كرده است منتها این صحیفه شريعت نيست؛ ولی اخبار غيبي هست علوم و معارف الهي هست و مانند آن. این واقعاً مقدور ما نيست كه جبرئيل ميآيد يعني چه؟! چگونه تنزّل ميكند اين چه وحياي است كه بر غير نبي ميآيد! چه وحياي است كه بر غير امام ميآيد! اين چه وحياي است كه بر حجّت خدا بر معصومه كبرا ميآيد!

وجود مبارك حضرت فاطمه(سلام الله عليها) حجّةالله است براي اينكه اگر پيغمبر حجت است نه براي اينكه پيغمبر است براي اين است كه معصوم است و اگر امام، حجت است نه براي اينکه امام است برای اين است كه معصوم است و اگر كسي معصوم بود قول و فعل و تقرير او ميشود حجت. حالا امامت يك مقام برتر است نبوّت يك مقام برتر است ولي حجيّت قول دائر مدار عصمت است يعني اين انسان كامل معصوم است و هيچ چيزي نميگويد مگر به دستور خدا ؛چنين كسي فعل او و قول او و تقرير او ميشود حجت. اگر ما روايتي را از صديقه كبرا(سلام الله عليها) داشته باشيم بدون ترديد طبق آن فتوا ميدهيم براي اينكه معصوم جز حق نميگويد قول امام حجت است للعصمة، قول پيامبر حجّت است للعصمة و قول حضرت صديقه كبرا هم حجت است للعصمة.
وجود مبارك حضرت امير به قول حضرت زهرا استدلال ميكند و ميگويد فاطمه اينچنين گفته است اين را در اصول خواندهايد كه قول معصوم بما أنّه معصومٌ حجت است حالا خواه امام باشد خواه پيامبر باشد خواه نه امام نه پيامبر. محور حجيّت، عصمت است اگر كسي واقعاً هيچ راهي براي نفوذ وهم و خيال و شيطنت در او نيست،هيچ راهي براي سهو و نسيان او نيست و هر چه هست رضاي خداست آن وقت ميشود معصوم؛ وقتي معصوم شد قولش هم ميشود حجت.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی،درس اخلاق22/01/92
منبع:http://www.portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=1&lang=fa&id=MzQzMg%3d%3d-
اين كار عقل عملي است و بحثهاي خواندن، نوشتن و موعظه كردن،كمك ميكند تا اينكه دستگاه عقل عملي راه بيفتد.(کسب علم و مطالعه به تنهایی ثمر نمیدهی)
اميرالمؤمنين(سلام الله عليه) در وصف متّقيان فرمود:
«فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ»
( آنان با بهشت چنانند كه گويى آن را ديده و در فضايش غرق نعمتند، و با عذاب جهنم چنانند كه گويى آن را مشاهده نموده و در آن معذبند)
در آیه شریفه (سوره تکاثر) هم آمده است:
كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ ٭ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ (نه تأکید می کنم ، اگر به علم الیقین برسید آنوقت دوزخ را خواهید دید)
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی،درس اخلاق23/09/91
منبع:http://www.portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=1&lang=fa&id=MzQwMw%3d%3d-vrbIckVHU%2fM%3d&skinid=66
دستي كه به سوي خدا دراز شود، يقيناً خالي بر نمي گردد و دستي كه عطاي الهي را دريافت كرد، گرامي است، لذا خوب است آن را به صورت يا به سر بكشد.
گاهي امام سجاد (سلام الله عليه) چيزي كه به سائل مرحمت مي فرمودند، دست مبارك را مي بوييد و مي گفت: اين دست به دست الهي رسيده؛ چون خدا فرمود:
هو يقبل التوبة عن عباده ويأخذ الصدقات
(کتاب حكمت عبادات،حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، ص215)

اگر «الف» به «ب» نزدیک باشد قطعا «ب» هم نزدیک به «الف» است آیا در مورد خداوند و ما هم همینطور است؟
چرا خداوند از رگ گردن هم به ما نزدیک است و ما از خدا دور هستیم؟
بیان نورانی امام سجاد(سلام الله علیه) در اول دعای «ابوحمزه ثمالی» و همچنین در بخشهای میانی آن دعا، این است که
خدایا انجام امور دو راه دارد و این دو راه جدای از هم نیستند؛
1)دستور میدهید که فرشتهها و مأموران و مدبّرات الهی این کار را انجام دهند،
2) امّا همه جا خودت هم حضور داری،
نه اینکه ـ معاذ الله ـ تو سرِ سلسله باشی و اینها سلسله جنبان باشند و در وسط و آخر راه، اینها حضور داشته باشند و شما حضور نداشته باشید!
...ما اگر بخواهیم بگوییم «یَا الله مِنْ غَیْرِ شَفِیع»، این ـ معاذ الله ـ انکار شفاعت نیست؛ یعنی بدون شفاعت هم میشود کار کرد «بغَیْرِ شَفِیع»؛
اگر ما حال داشتیم و گفتیم «یا الله» جواب ما را میدهی، منتها ما آن حال را نداریم که بدون وسیله، بدون شفیع و بدون ارتباط با چیزی با تو رابطه داشته باشیم، وگرنه تو حضور داری!
این از دقایق قرآن کریم است که آمده فرموده «قُرب» و «بُعد» یک اضافهٴ «متخالفة الاطراف» است! اینچنین نیست که این دیوار شرقی به این دیوار غربی نزدیک باشد و دیوار غربی از دیوار شرقی دور باشد، این شدنی نیست و اینها جزء اضافههای «متوافقة الاطراف» است که طرفین شبیه هم هستند؛

امّا دین آمده گفته نه خیر! همین «قُرب» و «بُعد»ی که شما خیال میکنی اضافهٴ «متوافقة الاطراف» است، درباره ذات اقدس الهی و مدبّرات زیر مجموعه آن و انسان، گاهی اضافهٴ «متخالفة الاطراف» میشود؛
یعنی «الف» به «باء» نزدیک است؛ ولی «باء» از «الف» دور میباشد. چنین چیزی سابقه نداشت که ما «قُرب» و «بُعد» داشته باشیم که یکی به دیگری نزدیک باشد و آن دیگری از این یکی دور باشد.
فرمود ذات اقدس الهی ﴿أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ﴾[ سوره ق, آیه16] است که با همه هست و از همه چیز به شما نزدیکتر است؛ امّا یک عدّه ﴿یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ﴾،[ سوره فصلت, آیه44]
بعد برای این کار مثال زدند؛ مثل اینکه کسی دوستی دارد، به او خیلی علاقهمند است، سالها در هجر او میسوزد، آن دوست از سفر برگشت و آمد کنار او نشست و او نمیدید و از دور خدایا میکرد!
بی دلی در همه احوال خدا با او بود ٭٭٭ او نمیدیدش و از دور خدا یا میکرد
این دوست به او نزدیک است؛ ولی در اثر کوری از او دور است. اگر کسی ﴿أَعْیُنُهُمْ فی غِطاءٍ عَنْ ذِکْری﴾[ سوره کهف, آیه101.] شد،
اگر ـ معاذ الله ـ کسی ﴿لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُور﴾[ سوره حج, آیه46] شد این از خدا دور است، با اینکه خدا ﴿أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ﴾ است.
تفسیر سوره مبارکه غافر جلسه چهارم
1393/11/04
منبع:http://hakim-javadi-amoli.mihanblog.com/post/180
شخصی خدمت پیامبر(صلوات الله علیه) بود و دست به دعا بلند کرد و گفت خدایا من و خانوادهام و پیامبر را مورد رحمت و غفران خودت قرار بده.
پیامبر(صلوات الله علیه) فرمود: این چه نحو دعا کردن است! غفران و رحمت خداوند بسیار گسترده است لذا تو هم دعا و خواست خودت را وسیع و گسترده کن و بگو خداوندا همه مومنانی که در شرق و غرب عالم هستند بیامرز، اینگونه دعا کردن از خدا کم نمیکند و بخشیدن اینگونهای نیز از خدا کم نمیکند پس دعا و خواستهات را توسعه بده.
کرم و رحمت خداوند اینگونه است که هر چه بدهد کرم و جودت و رحمتش بیشتر میشود. بخشش و رحمت خداوند با دادن به بندگان کم نمیشود بلکه بیشتر میشود.
درس تفسیرحضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، سورۀ زمر9/10/93
خداوند در قرآن نفرمود کسی که در دنیا کار خوب بکند یا کسی که در دنیا ایمان بیاورد اهل نجات است، در هیچ جای قران نداریم که فرموده باشد کسی که «من فعل الحسنه» بلکه فرمود :«من جاء بالحسنه» این یعنی انسان باید یک قدرتی داشته باشد که بتواند این اعمال حسنه را با خود ببرد. یعنی اعمالش در دستش نقد باشد. این طور نباشد که در دستش کار خیر بگذارد بعد گناه کند، غیبت کند و... که با این کارها افعال خیرش بریزد. این مصداق همان «من فعل الحسنه» است که مورد نظر قرآن نیست بلکه انسان باید آنطور باشد که بتواند همه افعال نیک و خوب خودش را به همراه خود ببرد.
لذا در صحنه قیامت نمیگویند تو در دنیا چه کردی بلکه میگویند چه با خودت آوردی؟ از همین رو خداوند فرمود «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها» به او ده برابر میدهیم اینطور نیست که هر کسی کار خوبی بکند به او ده برابر بدهند بلکه کسی از این نعمت بهرمنده خواهد بود که بتواند آن را حفظ کند و بتواند آن حسنه را نگه دارد.
بر همین اساس در این آیات خداوند بیان کرده است «وَالَّذِی جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولَئِک هُمُ الْمُتَّقُونَ؛ کسانی که آن سخن راست را آوردند و آن را با ایمان و عملِ خود تصدیق کردند، آنانند تقواپیشگان» اینها در حقیقت همان صادقانی هستند که هم خدا را و هم پیامبران او را تصدیق کردند. اینها بهشتی هستند و وارد بهشت میشوند. البته نه اینکه اینها وارد بهشت شوند اصلاً بهشت مال اینهاست و هر چه در آن بخواهند خداوند به آنها میدهد.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی،درس تفسیر سورۀ زمر03/09/93
اگر کسی به خاطر توبه یا بدون توبه مثلاً به خاطر یک عمل صالحی مانند فرزندی که شهیدشده و یا فرزند صالحی و یا هر کار دیگری از این قبیل مورد عفو و مغفرت الهی قرار گرفت وقتی داخل بهشت میشود اصلاً یادش نیست که چه کرده است و چه گناهانی مرتکب شده است مانند جناب حر که اصلاً در آنجا یادش نیست چه کرده است، اصلاً یادش نیست که جلوی حضرت را گرفته است چرا که اگر یادش باشد بهشت برای او جهنم سوزان است.
در روایتی نیز آمده است که از حضرت سؤال کردند حضرت نوح(ع) در بهشت است و پسرش در دوزخ این چه بهشتی است؟! حضرت میفرماید: نوح(ع) اصلاً یادش نیست که پسری داشته که طغیان کرده است و همینک در جهنم است.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، درس تفسیر سورۀ زمر19/8/93

همسر عثمان بن مظعون نزد رسول خدا(صلوات الله علیه) آمد و گفت: اي پيامبر خدا! عثمان روزها روزه ميگيرد و شب ها را به عبادت ميگذراند (كنايه از ترك آميزش).
رسول خدا(صلوات الله علیه) خشمگين و در حالي كه كفشهايش را به دست گرفته بود از خانه خارج شد و نزد عثمان رفت و او را در حال نماز يافت. عثمان وقتي پيامبر(صلوات الله علیه) را ديد از نماز دست كشيد.
پيامبر(صلوات الله علیه) به وي فرمود: اي عثمان! خدا مرا براي رهبانيت نفرستاده، بلكه مرا به دين اعتدال و آسان و گذشت برانگيخته است؛ من روزه ميگيرم و نماز ميگزارم و با همسرم آميزش ميكنم، پس هر كس دين مرا دوست ميدارد بايد به سنّت من عمل كند و يكي از سنّت هاي من زناشويي است.
کتاب مفاتیح الحیات، حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، ص339
خیلیها اصلاً بعد از مرگ نمیفهمند که چطور شده است! مدّتها باید بگذرد تا بفهمند مُرده اند، لذا دفعتاً میبیند صحنه عوض شد.
آنهایی که میدیدند الآن اینجا نیستند و اینهایی که اینجا هستند اینها نمیشناسد. نه اینجا را میشناسند و نه افراد را میشناسند. بعد از مدّتها تازه میفهمند مُرده اند.
لذا اینکه در قبر به این مُرده میگویند «أنّ الموت حقٌّ» یعنی تو مُردی بدان این مرگ حق است، ما هم میمیریم. این را برای دیگران نمیگویند که موعظه باشد، چون این تلقین میّت مستحب است ولو هیچ کس هم نباشد و فقط آن مُلقِّن باشد.
باید به این بیچاره گفت این حالتی که به تو دست داده حالت موت است. بدان این مرگ حق است «حقٌّ» یعنی «موجودٌ»، حق در نظام عالَم ثابت است، مرگ در نظام عالم ثابت است، پیش از تو هم مُرده اند بعد از تو هم میمیرند و تو الآن مردهای «أنّ الموت حقّ».
به ما هم که گفتنه اند شما شبهای جمعه یا غیر جمعه در فرصتهای مناسب حالا اختصاصی به روز و شب جمعه ندارد بروید قبرستان،چرا که قبرستان مدرسه است. بسیاری از ماها نمیدانیم اصلاً قبرستان رفتن برای آن درسگیری است خیال میکنیم برای آمرزش اموات است البته آمرزش اموات و موعظه هم در آن هست.
حضرت آیت الله جوادی آملی، درس اخلاق 91/8/4
تصویر: پیکر مطهر علامه در منزلشان. علامه حسن زاده آملی و آیت الله جوادی آملی هم در تصویر دیده می شوند.

وجود مبارك امام عسكري(سلام الله عليه) فرمود:
«إنّ الوصول الي الله سفرٌ لا يُدرك الاّ بالامتطاء الليل»؛
سفر با مركب قابل طي است و بدون وسيله نقليه آدم سفر طولاني را چطور طي كند؟ فرمود اين راه،راه طولاني است اين سفر،سفر طولاني است كه اين بدون مركب نميشود و مركبش هم نماز شب است.
نماز شب يك مركب خوبي است اين نماز شب آدم را سميع ميكند، آدم را بصير ميكند، شامّه باز به آدم ميدهد اگر ميخواهيد عزيز و گرامي بشويد بايد از خيلي چيزها صرفنظر كنيد.
(سخنرانی حضرت استاد در جلسه درس اخلاق)
...براي راهيابي به حكمت عالم چاره اي جز سبك بار كردن درون نيست؛
بياني از امير مؤمنان (عليه السلام) است كه:
«تخفّفوا تلْحقوا»
سبك بشويد تا ملحق شده و برسيد.
آتش سوزي يا سيلي در مدائن اتفاق افتاد؛ استاندار وقت كه جناب سلمان فارسي (سلام الله عليه)بود قرآن و شمشيري كه داشت برداشت و جان خود را نجات داد. اما ديگران تا آمدند خود را جمع كنند، آسيب ديدند.
جناب سلمان فرمود: روز خطر انسان سبك بار اين گونه نجات پيدا مي كند.
کتاب حكمت عبادات،حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، ص68


آیت الله جوادی آملی در قسمتی از تفسیر سوره مریم سلام الله علیها به مناسبت جریان تمثل فرشته برای آن حضرت در مورد تمثل و مکاشفه :
1) همه ما از تمثل سهمی داریم برای اینکه همه ما کم وبیش خوابهایی داریم، حالا گاهی راست گاهی مخلوط، گاهی اضغاث احلام، خواب همان صورت مثالی است.
2) چرا ما آنها را در خواب میبینیم؟ برای اینکه این حواس پنجگانه که روزنه روابط ما با خارج است تعطیل است، وقتی چشم جایی را نمیبیند، گوش چیزی را نمیشنود،اعضا و جوارح با خارج تماس ندارند، ما آرام هستیم، وقتی آرام شدیم درون ما شروع به فعالیت میکند، که ما خواب می بینیم،.
3) اگر کسی این هنر را داشت که در حالت بیداری هم خودش را کنترل کند، که
اولا: چشم و گوش او هرزگی نکنند، معصیت نکنند،
ثانیا: مباحات را هم نبیند،
ثالثا: ما رأیت الا جمیلا کارشان باشد،
یک همچین آدمی که در بیداری کار خواب را انجام میدهد،یعنی این حواس پنجگانه ادراکی و تحریکی مزاحم او نیست این در بیداری میبیند آنچه را که دیگران باید در خواب ببینند.این را میگویند حالت منامیه،نوم نیست، وضو در این حالت باطل نمیشود.
...
وجود مبارک مریم سلام الله علیها [وقتی فرشته بر ایشان نازل شد] خواب ندید، این حالت در بیداری بود

«إِلَهِی حَقِّقْنِی بِحَقَائِقِ أَهْلِ الْقُرْبِ وَ اسْلُکْ بِی مَسْلَکَ أَهْلِ الْجَذْبِ»
سالکان کوی الهی را چهار گروه معرفی می کنند:
1 ـ سالکان مطلق که همواره با استدلال علمی و سلوک عملی، آرام آرام طی طریق می کنند. این گروه تا آخر عمر در راهند.
2 ـ شیفتگان ناب که از آغاز تا پایان با جذبه الهی می نگرند و پیش می روند، نه با استدلال علمی و نه با سلوک عملی.
3 ـ سالکان مجذوب که ابتدا با استدلال علمی و سلوک عملی پیش می روند، ولی در پایان راه لطف خدا آن ها را در بر می گیرد و بقیه راه را با جذبه و کشش راه می پیمایند.
4 ـ مجذوبان سالک که در آغاز جذبه ای حرکتشان می دهد ولی در میانه راه به حال عادی بر می گردند و باقیمانده راه را با استدلال علمی و سلوک عملی می پیمایند.
امام حسین علیه السلام در این جمله از خداوند می خواهد که سلوک شیفتگان ناب را نصیب او گرداند تا عشق برای او ملکه شود و در پرتو آن تمام کارهایش فقط با جاذبه الهی انجام گیرد. آنان بندگان مقرّب الهی و فرشتگان و انسان های کاملند.
برگرفته از شرح آیت الله جوادی آملی بر دعای عرفه
بسم الله الرحمن الرحیم
گاهی برخی افراد از روی ناآگاهی و یا از روی عناد و گاهی هم برخی به خاطر این که خود را روشنفکر نشان دهند انتقاداتی درباره حج رفتن میکنند و میگویند آیا بهتر نیست هزینه حج صرف رسیدگی به فقرا شود؟ وبرخی حتی زحمت به خود داده و در این باره شعر سروده اند.
بنده چند نکته میخواهم خدمت این برادران و خواهران تذکر دهم
اولا: چرا شما در این غمخواری فقرا فوری میروید سراغ حج چرا به کسی ایراد نمیگیرید چرا ماشین چند صد میلیونی سوار میشود و سفر به آنتالیا و دبی و تایلند و اروپاو ... میکند. آن مسافرتها عیب ندارد و تنها حج است که اشکال دارد؟ فقط پولهایی که هزینه حج میشوند قابلیت دادن به فقرا را دارند؟
چرا به هزینه تجملات خانه ها و مبلمان و تعویض پرده ها و لباس های رنگارنگ فروان ایراد نمیگیرید ولی حج ایراد دارد؟
ثانیا: به نظر شما با وجود ثروتمندان مولتی میلیاردر در کشور چرا به فقرا آنچنان که باید کمک نمیشود؟ به نظر شما از نداشتن پول به اندازه کافی برای کمک به فقرا است یا از بیخیال بودن و عدم معنویت؟ به نظر بنده دلیل آن دومی است نه اولی و در این صورت اتفاقا سفر حج برای برخی افراد ممکن است باعث شود از لحاظ معنوی تکانی بخورند و پس از حج کمکی به فقیری هم بکنند.
ثالثا: چرا بدون این که مصالح و فواید سفر حج را بدانیم بیخودی و فقط با توجه به هزینه آن حج رفتن را تخطئه میکنیم د رحالی که حج یک سفر عبادی و سیاسی است .
سفر شیعیان به حج تاثیرات زیادی بر فضای مکه و مدینه و تقویت شیعیان و پاسخ به شبهات و شایعات وهابی ها دارد.
آیا میشود عرصه بزرگترین کنگره مسلمانان(حج) را خالی کرد به خاطر برخی هزینه ها؟ آیا شما میدانید که حج چه تاثیر و اهمیتی در معنویت و فردی و اجتماعی دارد؟
حج را اگر خدا واجب کرده قطعا باید بدانیم منافع و مصالحی دارد که برای جامعه و فرد ضروری است و اگر چنین ضرورتی وجود نداشت خدا آن را واجب نمیکرد.

رابعا : حج نمایش قدرت مسلمانان جهان در برابر دشمنان مشترک است و تاثیر زیادی بر وحدت مسلمانان دارد.
خامسا: در تمام این حرفها تاکید بنده رو ی حج واجب بود وکسی که حج بر او واجب شده است و با این که کسی عمره مستحب نرود و هزینه اش را صرف کمک به فقرا کند مخالفتی ندارم اما گاه شرایط فرد به گونه ای است که عمره مفرده برای او ضرورت پیدا میکند . عمره مفرده هم برکات معنوی زیادی برای فرد جامعه دارد. در بسیاری موارد اگر شخصی عمره نرود هزینه اش را به فقرا نخواهد داد بلکه ممکن است آن را صرف تعویض ماشین و خریدن پرده های لوکس و مبلهای سلطنتی و ... نماید
در آخر کلامم را با جملاتی از آیت الله جوادی آملی حفظه الله درباره حج پایان میدهم
"اسلام داراي مباني و اركاني است. يكي از اين اركانْ حج است. چنانكه امام باقر(عليه السلام) فرمود: اسلام بر پنج پايه بنيان نهاده شده است: نماز، زكات، روزه، حج و ولايت. بنابراين، آن كس كه عمدًا حج نگزارد، ركني از اركان دين الهي خويش را نابود كرده و در نتيجه اسلام كامل را از بين برده است.
مردمي كه از دور و نزديك به خانه خدا مشرف مي شوند به دو كار موظف اند: يكي اينكه، با بدنْ دور «كعبه گِل» و آن سنگها بگردند. ديگر اينكه، با جانْ دور «كعبه دِل» و حرم ولاي اهل بيت نبوت(عليهم السلام) طواف كنند . امام باقر(عليه السلام) فرمود: حضور در پيشگاه امام معصوم(عليه السلام) و عرضه ولايت و اعلام وفاداري و فداكاري به وي، متمّم حج است؛«تَمامُ الحَجِّ لِقاءُ الإمامِ»(برگرفته از کتاب جرعه ای از صهبای حج،حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی)
علی حسنوند
خداي سبحان فرمود: ما راه درمان را به مؤمنین نشان ميدهيم نه تنها طبيب ميفرستيم نه تنها دارو ميفرستيم بلكه شفا ميفرستيم؛
نفرمود قرآن دواست نفرمود «و ننزّل من القرآن ما هو دواء» بلکه فرمود: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ﴾ ممكن است كسي دارو مصرف كند و شفا پيدا نكند اما ممكن نيست چیزی شفا باشد و انسان شفا پيدا نكند؛
لذا فرمود ما شفابخشيم اما ﴿لِلْمُؤْمِنِينَ﴾خداي سبحان اين شفا و اين عنايت را به افراد با ایمان عطا كرده است.
خيليها كه گرفتار رذايل اخلاقياند براي اين است که بنيان مرصوص و محكمي ندارند چرا که با خرافات زندگي ميكنند، با شانس زندگي ميكنند با بخت و اتفاق زندگي ميكنند. كسي كه موحد نباشد ناچار به خرافاتی نظير شانس و امثال شانس تن در ميدهد.
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی،درس اخلاق07/10/91
بسم الله الرحمن الرحیم
در قرآن ذات اقدس الهي خصوصيّتي براي انسان قائل است كه آن خصوصيت را براي هيچ موجودي قائل نيست نه براي فرشتهها و نه براي موجودات ديگر و آن خصوصيّت اين است كه تنها مسافري كه از عالَم خاك شروع ميكند تا لقاي الهي بار مييابد و مورد خطاب خداست انسان است.
گرچه همه موجودات از خدا هستند و به طرف خدا برميگردند اما هيچ موجودي از خاك كه دورترين نقطه است شروع نميكند تا به اوج ﴿دَنَا فَتَدَلَّي﴾ كه عاليترين رتبه هستي است برسد.

موجودات يا منقطعالآخرند يا منقطعالأول و تنها موجودي كه متّصلالأول و الآخر است همين انسان است چرا که فرشتگان مقرّب كه از عصمت برخوردارند منقطعالأولاند يعني از آغاز در عالَم ملكوت بوده و از ملكوت به بالا باخبرند و موجودات ديگر به نام جماد و نبات و حيوان اينها منقطعالآخرند گرچه از خاك شروع كردند اما حداكثر به نموّ و رشد گياهي و حيواني ميرسند بنابراین اينها موجودي نيستند كه به لقاءالله بار يابند
فقط انسان چنين خصيصهاي دارد که ذات اقدس الهي تنها به او خطاب كرد كه:
يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ
اى آدمى، همانا تو به سوى پروردگارت سخت كوشنده و روندهاى، پس او را ديدار خواهى كرد.
بر گرفته از جلسۀ درس اخلاق حضرت آیت الله جوادی آملی،21.09.92
وبلاگی برای رشد اعتقادی و اخلاقی