آقاسیدمهدی قوام مرد بسیار بزرگی بود؛ اعجوبه ای بود. یک شب دزدی واردمنزلش میشود؛ همینکه فرشی راجمع کرده بودکه ببرد ، آقاسیدمهدی بیدارمیشود. باکمال خونسردی به اومیگوید:میخواهی فرش را چه کنی؟ دزدمیگوید: میخواهم بفروشم! آقاسیدمهدی میگوید: اگرخودت بفروشی به قیمت خوبی ازتو نمیخرند؛ من آن رابه توبخشیدم، برو آخر بازارعباس آباد، بگو مرا سید مهدی فرستاده است؛ به قیمت خوب میخرند و با پولش برو کاسب شو!
بعدا دیدند این شخص ، ازهمان پول فرش کاسبی راه انداخته و اهل عبادت و تقوا شده است
به نقل از استاد فاطمی نیا
وبلاگی برای رشد اعتقادی و اخلاقی